بخش های امور فرهنگی و امور علمی و فن آوری در سیاست هاى کلى برنامه پنجم توسعه:
ـ امور فرهنگى
1- تکمیل و اجراى طرح مهندسى فرهنگى کشور و تهیه پیوست فرهنگى براى طرحهاى مهم.
2ـ زنده و نمایان نگه داشتن اندیشه دینى و سیاسى حضرت امام خمینى(ره) و برجسته کردن نقش آن به عنوان یک معیار اساسى در تمام سیاست گذارىها و برنامه ریزىها.
3ـ تقویت قانونگرایى، انضباط اجتماعى، وجدان کارى، خودباورى، روحیه کار جمعى، ابتکار، درستکارى، قناعت، پرهیز از اسراف و اهتمام به ارتقاء کیفیت در تولید.
4ـ مقابله با جریانات انحرافى در حوزه دین و زدودن خرافات و موهومات.
5ـ استفاده بهینه از فناورىهاى اطلاعاتى و ارتباطى براى تحقق اهداف فرهنگى نظام.
6ـ ایجاد درک مشترک از چشم انداز بیست ساله و تقویت باور و عزم ملى براى تحقق آن.
ـ امور علمى و فناورى
7- تحول در نظام آموزش عالى و پژوهش در موارد زیر:
1ـ 7ـ افزایش بودجه تحقیق و پژوهش به 3 درصد تولید ناخالص داخلى تا پایان برنامه پنجم و افزایش ورود دانش آموختگان دوره کارشناسى به دورههاى تحصیلات تکمیلى به 20 درصد.
2ـ 7ـ دستیابى به جایگاه دوم علمى و فناورى در منطقه و تثبیت آن در برنامه پنجم.
3ـ 7ـ ارتباط مؤثر بین دانشگاهها و مراکز پژوهشى با صنعت و بخشهاى مربوط جامعه.
4ـ 7ـ توانمندسازى بخش غیردولتى براى مشارکت در تولید علم و فناورى.
5ـ 7ـ دستیابى به فناورىهاى پیشرفته مورد نیاز.
8ـ تحول در نظام آموزش و پرورش با هدف ارتقاء کیفى آن بر اساس نیازها و اولویتهاى کشور در سه حوزه دانش، مهارت و تربیت و نیز افزایش سلامت روحى و جسمى دانشآموزان.
9ـ تحول و ارتقاء علوم انسانى با: تقویت جایگاه و منزلت این علوم، جذب افراد مستعد و با انگیزه، اصلاح و بازنگرى در متون و برنامهها و روشهاى آموزشى، ارتقاء کمى و کیفى مراکز و فعالیتهاى پژوهشى و ترویج نظریهپردازى، نقد و آزاداندیشى.
10ـ گسترش حمایتهاى هدفمند مادى و معنوى از نخبگان و نوآوران علمى و فناورى از طریق: ارتقاء منزلت اجتماعى، ارتقاء سطح علمى و مهارتى، رفع دغدغه خطرپذیرى مالى در مراحل پژوهشى و آزمایشى نوآورىها، کمک به تجارى سازى دستاوردهاى آنان.
11ـ تکمیل و اجراى نقشه جامع علمى کشور.
نوشته شده در شنبه 88/9/28ساعت 10:48 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی
نظرات دیگران()
والدین و تحول در آموزش و پرورش:
نقش والدین و خانواده در وضعیت آموزشی و پرورشی کودکان غیر قایل انکاراست و به همین دلیل ضروری است که والدین در رفتار خود خود با فرزندانشان اندیشمندانه عمل کنند. برای مثال: به بچه ها توجه و محبت کنند، عملکرد آموزشی آنها را تحت نظر داشته باشند، از ایجاد مشکلات خانوادگی اجتناب کنند، تا محیطی آرام و سرشار از محبت در خانواده ایجاد شود، در چنین خانواده هایی کودکانی زندگی می کنند که مشکل روانی ندارندو بدون اجبار و تنبیه شدن به انجام تکالیف آموزشی و پرورشی خود می پردازند.
نوشته شده در شنبه 88/9/28ساعت 10:47 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی
نظرات دیگران()
معلمین و تحول در آموزش و پرورش:
در اغاز باید این اعتقاد را مطرح کنم که « معلم میتواند دانش آموزانش را کاملا هدایت و کنترل کند.» ( این اعتقاد با نظریه آموزش در حدّ تسلط دیوید آزوبل نیز همخوانی دارد.) به این معنی که اگر معلم مهارت های لازم را، با افزایش مطالعه و تحقیق و پرس و جو کسب کند، خواهد توانست روند آموزشی و تربیتی دانش آموزان را کاملا هدایت و کنترل کند. معلم باید فضای کلاس را به گونه ای مدیریت کند که هر دانش آموز بدون هراس نظر خود را بیان کند، سوال کند، نظرات و آثار دیگران را نقد کند، از نظرات خودش دفاع کند و در نهایت در مورد نتایج بحث ها قضاوت کند. در چنین فضایی دانش آموزان احساس راحتی می کنند و تحصیل را جزئی از وجود خودشان حس می کنند.
معلم باید با مطالعه مداوم کتب روانشناسی تربیتی و دیگر کتب، مشکلات دانش آموزان کشف کند و با روش های علمی به حل آنها بپردازد، در این زمینه معلم باید از آنچه می داند استفاده کند و نگذارد دانسته هایش، فقط در حد دانستن باقی بمانند. « هنوز در مدارس ما، بیش از تفکر، " مشق دادن و نوشتن " حاکم است.در تصویری گویا از کتاب تریسی کیدر (Tracy Kidder"s ) به نام در میان بچه های مدریه می آید که، کیدر از دختر جوانی جویا می شود که آیا خواندن را دوست دارد یا نه. دختر در جواب می گوید: " خواندن را دوست دارم. اما اصولا خواندن و خواندن را دوست ندارم" و این به معنای آن چیزی است که در کلاس خواندن بر این خردسالان می گذرد. احساس لذت و مسرت از خواندن و نوشتن که کودکان را در سطح ابتدائی به خود مشغول می دارد، به نظر میرسد زمانی که به کلاس های بالاتر می روند و در معرض تمرین های متنوع بی معنا و بی تأثیر قرار می گیرند، و بیشتر شامل ورقه های تمرین می شود، از میان می رود.»
معلم در هر درس می تواند با انجام اعمال از پیش طرح ریزی شده و سؤالات دقیق، به پرورش خلاقیت کودکان، همت کند و با این کار، توانایی مهمی را به دانش آموزانش هدیه دهد.
از طرفی دیگر، معلم باید توسط مدیر مدرسه و اداره آموزش و پرورش حمایت شود و خودش نیز نسبت به دستورالعمل های تازه انعطاف پذیری لازم را نشان دهد.
نوشته شده در شنبه 88/9/28ساعت 10:46 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی
نظرات دیگران()
مدیران مدارس و تحول در آموزش و پرورش :
مدرسه به عنوان محیطی که بیشترین تأثیر را بر دانش آموزان دارد مورد بررسی و نقد قرار می دهیم. با توجه به این که مدیران مدارس بیشترین تأثیر را بر روند اجرایی مدارس دارند، می توانند با برنامه ریزی های سازنده خود به فعال کردن محیط و بالا بردن بازده واقعی مدرسه کمک کنند.
کارهایی مثل: برآوردن نیازهای معلمان ( مربوط به کلاسشان)، غنی کردن کتابخانه مدرسه و کتابخانه های کلاسی که از اهمیتی زیادی در کیفیت آموزش برخوردارند، برگزاری مسابقات علمی در سطح مدرسه به منظور ایجاد تحرک آموزشی و پرورشی در دانش آموزان ( باید هدف از برگزاری مسابقات، افزایش ذخایر علمی دانش آموزان باشد نه این که صرفا مسابقه برگزار کنیم که بگویند در فلان مدرسه مسابقه جالبی برگزار شده است و کیفیت را سرلوحه کار قرار دهیم. ) و حتی مدیران مدیران مدارس همجوار مسابقات علمی به صورت لیگ برگزار کنند و از برندگان تقدیر کنند، درگیر کردن معلمان و نظرخواهی از آنها برای اداره امور مدرسه و دیگر کارهایی که با خلاقیت مدیر و همکاری معلمان تدوین و اجرا می شود.
مهمترین عناصری که در پیشرفت و تحول مدارس کمک شایانی می کند ( بر طبق فلسفه آقای دمینگ ) عبارتند از :
1- باید فضای مردم سالارانه و توأم با همکاری در مدارس حاکم باشد. در محیطی که گردآوری و ارزیابی مستمر داده ها بازشناسی و پشتیبانی می شود، اندیشه ها باید تقسیم شود. تمامی تصمیم ها و تمرین ها باید از اطلاعات، واقعیت ها، استدلال و شواهد ـ و نه قدرت ـ صاحبان اقتدار یا مسئولیت ناشی شود و تعیین تمرین ها و تصمیم های حاکم باید بر این مبانی استوار باشد. همه تصمیم ها و تمرین ها باید بر اساس هدایت اطلاعات، واقعیات، دلیل ها و مدارک باشد، نه قدرت و عظمت و شخصیت.باید کارها وصف شود و بعد دولتمردان تصمیم بگیرند.
2- مدیر باید تهدید را حذف کند، تشویق را ادامه دهد و از خبرگی و تخصص فرا گرفته کارمند در کار استفاده کند. این خبرگی، همراه با بهترین پژوهش، باید پایه تمرین قرار گیرد. برای تشویق، مدیران باید زمانی را برای مطالعه، خواندن و بحث در مورد بهترین عمل به منظور مقایسه آنها در برابر آنچه که واقعا انجام می شود، فراهم آورند.
3- اصلاح و بهبود باید دغدغه ای باشد که کارمند در آن راستا بکوشد. این مسئله تنها زمانی اتفاق می افتد که مدیر هر کوششی را بر مبنای افزایش توانایی ها و کیفیت بهتر زندگی کارکنان، از راه تعلیم، اعتماد و احترام حرفه ای قرار گیرد. »
و حال می خواهیم خصوصیات مدیران مدارس سنّتی و خصوصیات مدیران مدارس مبتنی بر " مدیریت کیفی فراگیر "، را مورد بررسی قرار دهیم:
« شکل های سنّتی رهبری مدارس، اغلب دارای ویژگی های زیر است:
1- مشکل گشایی سریع ـ اطمینان خاطر از این که کار روزمره مدرسهتا حد ممکن به شیوه ای رها از مشکل انجام شود...
2- وجود این پیش فرض که تغییر کاری ناچیز و معمولی است و نباید بر کار بنیانی مدرسه چیرگی یابد و مدیران را به میزان زیادی درگیر سازد. ( کاری را که همواره انجام میدهیم، انجام ده و همانی را که همیشه به دست می آوردیم، به دست آور».
3- برنامه ریزی پس از پیشامد و برای رخداد بعدی: پیش از نیل کامل در ادراک کامل مسائل و اقدام های ضروری که باید انجام شود، در انتظار رخ دادن رویدادی بودن.
4- به حداکثر رساند خردورزی: وظیفه مدیریت: خردورزی، مشکل گشایی، مهارت های منطقی، کنار گذاری هیجان ها، خلاقیت و شور و اشتیاق را ایجاب می کند.
5- حالت سلطه پذیری اکثریت: بگذارید مسئولان نگران تصورهای بزرگ باشند؛ کار ما تمرکز بر جزئیات است.
6- پذیرش نظام: ما قربانیان تاریخیم و تصمیم ها جایی دیگر گرفته می شود. ما اندکی می توانیم در شکل دهی راهبردهایمان دخالت داشته باشیم.
رهبری مدیریت کیفی فراگیر به مجموعه بسیار متفاوتی از پیش فرض ها در خصوص مدیریت و کار مدیران نیازمند است:
1- رهبری مدیریت کیفی فراگیر، مترصد تصور، تواناسازی، واخنیار دادن به کارکنان سازمان ـ و نه در اندیشه موقع و مقام ـ است.
2- نقش مدیریت کیفی فراگیر، فعال کردن، مربیگری، هدایت، رایزنی، آموزش و مساعدت وحمایت از همکاران به گونه ای است که آنها روی بینشی مشارکتی ـ راهبرد ـ و مجموعه ای از نتایج مورد نظر تمرکز یابند.
3- رهبران دور اندیش مدیریت کیفی فراگیر در میابند که اختیار دادن به نزدیکترین افراد به فرایند [معلمان و مربیان]، برای اداره فرایند هزینه/کارایی پذیرفتنی است.
4- رهبران مدیریرت کیفی فراگیر، بر تصور کامل تمکز دارند و آن را سرلوحه تفکر افراد قرار می دهند.
5- رهبران مدیریت کیفی فراگیر، همچنین در جستجوی چیزهای کوچکند که بتواند تفاوتی حیاتی را ایجاد نماید.
6- رهبران مدیریت کیفی فراگیر، عقیده دارند که چالش و شادمانی باید شانه به شانه پیش رود و خنده نقشی التیام بخش دارد. »
( این تحقیق در اداره آموزش و پرورش کدکن تدوین و ارائه شده است و هرگونه استفاده منوط به اجازه از صاحب وبلاگ تربیت برتر است.)
نوشته شده در شنبه 88/9/28ساعت 10:39 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی
نظرات دیگران()
بررسی تحول در آموزش و پرورش با تاکید بر نظرات رهبر معظم انقلاب:
سیاستهای کلی برنامه پنجم با رویکرد مبنایی پیشرفت و عدالت از سوی مقام معظم رهبری به رئیس جمهور ابلاغ شد و انتظار طبیعی آن است که تجربیات چهار برنامه گذشته دقیقا مورد بهرهبرداری قرار گیرد و برنامه پنجم کارآمدتر و منسجمتر تدوین شود. در این میان به این سوال نیز باید پاسخ دادکه دستگاه عظیم تعلیم و تربیت کشور در برنامه پنجم – که گامی در راه دستیابی به اهداف سند چشمانداز است چه منزلت و در عین حال چه مسئولیتی دارد؟ مجموعه ابلاغ شده مشتمل بر 45 سیاست کلی است که باتوجه به برخی شفافسازیهایی که ذیل بعضی از آنها آمده است جمعا بالغ بر 98 مورد میشود و در بند هشت بخش امور علمی و فناوری، سیاستی که آموزش و پرورش باید در تدوین برنامه پنجساله خود تعقیب کند چنین تبیین شده است؛ "تحول در نظام آموزش و پرورش با هدف ارتقای کیفی آن براساس نیازها و اولویتهای کشور در سه حوزه دانش، مهارت و تربیت و نیز افزایش سلامت روحی و جسمی دانشآموزان" برای آشنایی بیشتر با ابعاد این تحول بنیادین و پیشنیازها و الزامات آن، میبایست به نقش کلیدی دستگاه تعلیم و تربیت و جایگاه زیربنایی آن در تمامی برنامهریزیهای کشور توجه کرد.
به بیانی روشنتر زیرساخت همه زیرساختها آموزش و پرورش است و در هر عرصهای اگر بناست اقدامی اساسی و زیربنایی و ماندگار انجام شود باید از مدرسه آغاز کرد. شواهدی از سیاستهای برنامه پنجم میتواند گواه این ادعا باشد: به عنوان نمونه در بخشی از سیاست های فرهنگی بر"تقویت قانونگرایی و انضباط اجتماعی و خودباوری، وجدان کاری و قناعت و روحیه کار جمعی و" ... تاکید و در بخشی دیگر به "مقابله با جریانات انحرافی در حوزه دین و زدودن خرافات" اشاره شده است. چه کسی تردید دارد که تنها با تربیت صحیح و مستمر طی سالهای مدرسه میتوان این فضایل اخلاقی را در نسل آینده نهادینه ساخت و انسانهایی که با این خصوصیات تربیت و آراسته شده باشند، خود برای پالایش فضای فرهنگی جامعه همت میگمارند. همچنین در سیاستهای علمی و فناوری "بر ارتقای جایگاه پژوهش و نوآوری و تولید علم و فناوری" تاکید شده است. در اینجا هم نقش نظام آموزشی کشور در پرورش روحیه علم دوستی و تفکر خلاق در کودکان و نوجوانان برکسی پوشیده نیست و از این دوران است که میتوان دانشآموزان را با اندیشیدن و مطالعه و خلاقیت مانوس و علاقهمند ساخت.
در سیاستهای اجتماعی نیز به مواردی اشاره شده است که با سرمایهگذاری در آموزش و پرورش میتوان به آنها عینیت بخشید، به عنوان مثال "تقویت هویت ملی جوانان" یا "اهتمام به توسعه ورزش" و یا تاکید بر رویکرد "انسان سالم" را باید از مدرسه آغاز کرد. در این فصل در موضوع ارتقای امنیت اجتماعی صریحا به ضرورت استفاده از ابزارهای آموزشی برای پیشگیری اشاره شده است. سیاستهای اقتصادی در دو بخش ابلاغ شده است. در بخش رشد اقتصادی اصولا تقویت انگیزه و روحیه فعالیتهای تولیدی و اقتصادی باید به عنوان یکی از محورهای تربیتی در نظام جدید آموزشی کشور مورد توجه قرار گیرد تا در درازمدت جامعه به رشد مطلوب اقتصادی برسد. در عین حال توجه به اهمیت منابع زیرزمینی نفت و گاز و یا "ارزش اقتصادی، امنیتی و سیاسی و زیستمحیطی آب" را باید از دوران کودکی آموزش داد.
در بخش گسترش عدالت اجتماعی نیز علاوه بر رسالتی که آموزش و پرورش در تربیت انسانهای عدالت باور و عدالتمحور دارد در موارد خاصی نظیر ماده 35 که بر "اقدامات لازم برای جبران عقب ماندگیهای حاصل از دورانهای تاریخ گذشته" تاکید میکند، بیتردید اساسیترین اقدام، تلاش برای حاکمیت عدالت آموزشی و فراهم ساختن فرصتهای برابر برای رشد استعدادهای دانشآموزان مناطق محروم است و مجهز شدن به سلاح علم، میتواند ریشه فقر و محرومیت را در خانواده و محیط بخشکاند. در امور سیاسی، دفاعی و امنیتی هم تقویت حضور و مشارکت مردم" درعرصههای گوناگون را باید از دوران تحصیل به دانشآموزان آموخت، دانشآموزانی که امروز در مسئله هستهای یا دفاع از مظلومان غزه و نظایر آن حضوری فعال داشته باشند، فردا نیز در صحنههای مختلف نقش و رسالت خویش را ایفا خواهند کرد. همچنین در این بخش به ضرورت "تقویت زیر ساختهای انسجام و همبستگی ملی" اشاره شده است که کارآمدی معلم و مدرسه در تحقق این هدف بینیاز از توضیح است چنانکه مقام معظم رهبری اشاره فرمودند که: "منزلت معلمی یعنی تاثیرگذاری در روند تاریخی و مرزبندی فرهنگی یک ملت". باتوجه به آنچه که اشاره شد به نظر میرسد مفهوم سیاست "تحول در نظام آموزش و پرورش"تا حدودی روشن شده باشد.
نظام آموزش و پرورش کشور باید براساس اصول و مبانی نظام اسلامی تحولی بنیادین بیابد و تربیت انسان مطلوب را الگوی خویش قرار دهد، الگویی که با استناد به قانون اساسی، سند چشمانداز، اندیشههای حضرت امام(ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری ترسیم شده است و با حاکمیت نظام مطلوب براساس فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی است که مراکز آموزشی ما میتوانند ازعهده وظیفه خطیر خویش به عنوان نهاد مادر و تربیت کننده انسان برآیند و با پاسخگویی به انتظارات دیگر دستگاهها، بستر خدمتگزاری برای آنها را مهیاتر سازند. اگر آموزش و پرورش این نقش کلیدی و شگفتانگیز را دارد، نباید آن را هم عرض دیگر وزارتخانهها ارزیابی کرد زیرا وظیفه همه وزارتخانهها ارائه خدمات و یا تولیدات برای انسانها است اما این وزارتخانه وظیفهاش تولید "انسان» است. بلکه باید دولت و مجلس و همه دستگاهها و مسئولان دست به دست هم بدهند و شرایط لازم را برای ایجاد تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش کشورفراهم آورند. روشن است که به دلیل دیر بازده بودن دستگاه تعلیم و تربیت، تحول بنیادین در این دستگاه چنانکه رهبر فرزانه نیز پیش از این اشاره فرمودهاند ممکن است به پانزده سال زمان نیاز داشته باشد. اما انتظار میرود در برنامه پنجم "فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی" و اصول کلی حاکم بر آن تدوین شود و به تایید مقام معظم رهبری برسد و گامهای نخست در این راه برداشته شود.
متأسفانه در حال حاضر نگرش حاکم بر آموزش و پرورش کشور به گونه ای نیست که بتواند مولد یا زمینه ساز رشد چنین سرمایه ای برای توسعه باشد . تفکر بخشی نگری در دستگاههای دولتی و به ویژه دستگاههای مرتبط با آموزش و پرورش و تلقی از آموزش و پرورش به عنوان یک بخش خدماتی مانع از آن خواهد شد تا آموزش و پرورش بتواند در فرایند توسعه همه جانبه کشور نقش واقعی خود را ایفا کند.
به این ترتیب اهمیت اصلاح و تحول در آموزش و پرورش بیش از پیش بر ما نمایان می شود. نکته ای که در این مورد باید مورد توجه باشد این است که باید این تغییرات در مقام کاربرد و اجرایی شدن در سطوح معین شده نمودار شوند و از عادت قدیمی کشورهای جهان سوم که برنامه هایی طراحی می کنند (روی آن مانور میدهند و به خود می بالند) ولی آنها را اجرا نمی کنند، کاملا دوری شود، و برنامه ها و راهکارها به صورت کامل از سوی مراجع ذی ربط پیگیری و اجرا شود.
« در مسئله آموزش و پرورش آن چه که من بر ا تأکید و اصرار می
کنم، در درجه اوّل عبارت ایت از طرح تحول در آموزش و پرورش؛... ما هم بارها در
گذشته تأکید کردیم.نظام آموزش و پرورش ما یک نظام تقلیدی و کهنه است؛ دو خصوصیت بد
در او هست. اولا از روز اولی که نظان آموزش و پرورش را در دوران سیاه پهلوی و
اندکی پیش از آن بر کشور حاکم کردند، نیازها و سنت های کشور را در نظر نگرفتند.
پایه، سنت های کشور باید باشد، از تجربیات دیگران هم باید حداکثر استفاده بشود. نه
اینکه بیائیم الگوئی را که در فلان کشور غربی با اقتضائات خودش به کار گرفته شده،
او را عینا اینجا بیاوریم. متأسفانه این کار را کردند.تقلیدی محض بود؛ این یک. دوم
این کههمان هم کهنه است. خود آن کسانی که یک روزی مرجع تقلید مسئولان وابسته کشور
ما قرار گرفتند، امروز از این روش ها عبور کرده اند و روش های تازه تری را آورده
اند؛ امّا ما چسبیده ایم به همان روشهای قدیم! تحوّل لازم است؛... اینی که وزیر محترم
گفتندکه ما روی این مسئله فکر کردیم، بسیار خوب است؛ مورد تقدیر است؛ لیکن باید
اجرایی شود، باید پیش برود،
باید به مرحله عمل برسد؛شجاعت لازم دارد،اقدام لازم دارد، ابتکار و خوشفکری لازم
دارد.یک مسئله این است؛تحول عمقی درنظام آموزش و پرورش.
سازمان آموزش و پرورش خراسان رضوی، ماهنامه خبری آموزشی فرهنگی قلم مهر، شماره 37 ، آبان 1388
( این تحقیق در اداره آموزش و پرورش کدکن تدوین و ارائه شده است و هرگونه استفاده منوط به اجازه از صاحب وبلاگ تربیت برتر است.)
نوشته شده در چهارشنبه 88/9/4ساعت 10:23 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی
نظرات دیگران()