شبی از شب های سرد زمستان،
یک معلم، یک معلم معمولی، به خواب رفت
و در خواب با خدای خویش، با خدای آسمانها و زمین دیدار کرد.
خدا به معلم گفت : شما تا به حال معلم خوبی بوده اید و من از شما راضی هستم، حال هر حاجتی داری بگو تا بر آورده سازم .....
بغضی در گلوی معلم سنگینی می کرد، تا بالاخره خود را خلاص کرد و به گریه افتاد. بعد از چند دقیقه ای گفت :
خدایا از کجا بگویم، شما که به همه احوال من آگاهی.
خدا گفت : بنده عزیز من، از هر جا دلت می خواهد بگو.
معلم فورا به فکر پسرش افتاد که سخت مریض است، خواست شفای پسرش را از خدا بگیرد ولی ناگهان به فکر علی افتاد، آخه علی امروز به خاطر توموری که در شکمش پیدا شده بود در بیمارستان بستری شده است، و به کلاس نیامده است.
معلم بدون درنگ گفت: خدایا علی را شفا بده، از درسش عقب می ماند.
خدا گفت : اجابت کردم.
خواست بگوید خدایا مرا در بهشت جای بده. به یاد دو نفر از دانش آموزانش افتاد که همیشه به دنبال کارهای خلاف بودند، فورا گفت : خدای من، دانش آموزان من را به راه راست هدایت کن و به آنها توفیق انجام کارهای خوب را بده.
خدا گفت : اجابت شد، این طور که می بینم تا ابد هم به فکر مشکلات خودت می افتی ولی برای گشایش مشکلات دیگران دعا می کنی.
معلم گفت : ای خدای بزرگ و مهربان، هر چه فکر می کنم افرادی از خودم محتاج تر، با تقوا تر و شایسته تر برای دعا کردن پیدا می کنم. خدایا من خجالت می کشم با این کوچکی و ناچیزی خودم و در حالی که هیچ پوشه ای از تقوا با خود ندارم، از شما طلب چیزی برای خودم بکنم.
خداوند با حالتی شادمان گفت : حالا فرشتگان بیایند و از بنی آدم یاد بگیرند و بفهمند که آدم از آنها برتر و بهتر است. من به عنوان خدای آسمان ها و زمین حاجاتی را که به آنها فکر کردی را نیز برآورده می کنم. به بندگانم بگو که خدا همه شما را دوست دارد، هم را دوست بدارید و به هم عشق بورزید.
ایجاد تفکر انتقادی – بازتابی در دانش آموزان :
تفکر انتقادی – بازتابی، برای رشد تفکر بالیده ضروری است. ( کوهن، 1962 )
نظریه های غیر علمی، نظیر این که « زنان رانندگان بدی هستند. » ، به طور عمده از سوی کسانی مورد تایید قرار می گیرد که تمام شواهد را به صورت معکوس « تاویل » می کنند. تفکر بازتابی آگاهانه، به ما امکان دست یابی به ایده ها و عقایدمان را می بخشد و اجازه می دهد آنها را اصلاح کنیم. ما نیاز داریم به کودکان آموزش دهیم تا نگرشی متوازن اما شکاکانه در مورد سیل عظیم اطلاعات دریافتی از رسانه ها، دوستان و تبلیغات داشته باشند و قادر شوند در باره فرضهای خود تفکر کنند. این می تواند تعصب و تبعیض را کاهش دهد.
یادم می آید یکی از اساتید یک سخن گرانبها گفت و از همان موقع تفکر انتقادی در من تقویت و شاید ایجاد شد، ایشان گفتند : « هر حرفی که از یک گوش تان وارد می شود، در مغز پردازش کنید و اگر به نظرتان درست آمد، آن را برای خود نگه دارید و اگر هم به درد نخور و اشتباه بود آن حرف را از گوش دیگر به بیرون پرتاب کنید. » و به گفته یکی دیگر از اساتید، با تفکر انتقادی می توانیم از نفوذ دیگران در ذهن و شخصیت مان و در نتیجه تخریب آن، جلوگیری کنیم.
ایجاد تفکر انتقادی مستلزم راهنمایی و همراهی کسی مثل معلم با دانش آموز است.
بخشی از مطالب این پست از کتاب « کودکان تحقیقگر، آموزش چالشگر » استفاده شده که اثری از « ماکس دوبو » و ترجمه آقای سعید فضایلی هاشمی و انتشارات به نشر است.
و آن گاه زنی که کودکی در آغوش داشت گفت: با ما از فرزندان سخن بگو. و او گفت: فرزندان شما فرزندان شما نیستند.
آنها پسران و دختران شما نیستند.
آنها پسران و دختران خواهشی هستند که زندگی به خویش دارد.
آنها به واسطه شما می آیند، اما نه از شما؛
و با آن که با شما هستند، از آن شما نیستند.
شما می توانید مهر خود را به آنها بدهید،
اما نه اندیشه های خود را،
زیرا که آنها اندیشه های خود را دارند.
شما می توانید تن آنها را در خانه نگه دارید،
اما نه روحشان را،
زیرا روح انها در خانه فرداست، که شما را
به آن راه نیست، حتی در خواب،
شما می توانید کوشش کنید تا مانند آنها باشید،
اما مکوشید که آنها را مانند خود سازید.
زیرا که زندگی وا پس نمی رود و در بند دیروز نمی ماند.
شما کسانی هستید که فرزندتان مانند تیر زنده ای
از چله آن بیرون می جهد.
کمانگیر است که هدف را در مسیر نامتناهی می بیند، و اوست که
با قدرت خود، شما را خم می کند تا تیر او تیزپر و دوررس به پرواز در آورید.
بگذارید که خم شدن شما در دست کمانگیر از روی شادی باشد؛
زیرا که او، هم به تیری که می پرد مهر می ورزد و هم به کمانی که در جا می ماند.
اثر جبران خلیل جبران
با توجه به شعر بالا، من اعتقادم این است که، شاید تنها بشری که می تواند مسیر کلی زندگی بچه ها را تعیین و یا عوض کند معلم است و بس ...
با قلبت گوش بده
شنبه: علی تکلیفش را انجام نداده است. معلم می پرسد:«چرا؟»
علی میگوید: «به آقا دیوه دروغ گفتم؛ دفتر و کتابم را چنگ زد و برد.»
معلم می گوید: « نه علی، دیو دروغ است. اگر تکلیفت را نیاوری از درس و مشقت عقب می مانی.»
یک شنبه: شکم علی درد می کند. معلم از او می پرسد: «چرا؟»
علی میگوید: « دیشب آقا دیوه غذایم را گرفت؛ حتی نانم هم را ربود.»
_ علی به تو نگفتم دیو دروغ است. حالا مجبوری تا ظهر گرسنه بمانی، چیزی نیست که بخوری.
دوشنبه: علی چشم راستش را دست مال بسته است. معلم می پرسد: « چه اتفاقی افتاده؟ »
علی جواب می دهد: « اقا دیوه دنبالم کرد. دویدم؛ صورتم خورد به دبیوار»
معلم می گوید: « علی جان، چند بار به تو بگویم، دیو وجود ندارد. دیگر نمی خواهم از این داستان ها بشنوم. »
سه شنبه علی وارد کلاس می شود. نمی نشیند. معلم می پرسد: «چرا نمی نشینی ؟»
علی می گوید: « من جیغ کشیدم؛ آقا دیوه کتکم زد؛ پشتم درد می کند.»
معلم میگوید: « این دیگر غیر قابل تحمل است. اگر این داستان ها را تکرار کنی، باید بروی گوشه کلاس روی یک پا بایستی!»
چهار شنبه: علی به مدرسه نمی آید. معلم از شاگردان می پرسد: «علی کجاست؟»
بچه ها می گویند: « بیمارستان است.»
معلم زیر لب می خواند: « خدایا کمکش کن! باز هم دیو کتکش زده است. با چاقو تهدیدش کرده است. حالا در بیمارستان است. آیا زنده خواهد ماند؟ »
کریستین ج. برینسلی
معلم عزیز یادت باشد. دیوها راستند. به قصه های بچه ها با قلبت گوش بده. شاید قلب زخم خورده ای را شفا بخشی.
برگرفته از کتاب سهم معلم شیوه معلم اثر دکتر علی رئوف
بعضی از ما معلمان دلمان می خواهد که دانش آموزان بدون هیچ قید و شرطی، حرف ها و اوامر مان را اجرا کنند. از دانش آموزان انتظار داریم وقتی به آنها فعالیتی واگذار می کنیم همان طوری آن را انجام دهند که ما دلمان می خواهد و غافل از این که با این کارمان فکر دانش آموز محدود می شود و خلاقیت در وجود کودک می میرد و مشکلات زیاد روانی که ممکن است باعث ترک تحصیل او شود به وجود می آید.«ای بابا آدم با بچه خودشم این کارو نمی کنه»
آیا واقعاً وظیفه ما معلمان، کشتن استعدادها و خلاقیت دانش آموزان است ؟
پس چرا این همه سختگیری نسبت به آنها نشان می دهیم ، چرا آنها را تنبیه می کنیم ، چرا اگر در جلسات اول متوجه شویم یک دانش آموز ضعیف است او را داخل آدم حساب نمی کنیم و با این کار اعتماد به نفسش را از بین می بریم و باعث هزاران مشکل ................
نظر شما در این باره چیست ؟ نظرتان را در قسمت «نظر بدهید» درج کنید.