بررسی تحول در آموزش و پرورش با تاکید بر نظرات رهبر معظم انقلاب:
سیاستهای کلی برنامه پنجم با رویکرد مبنایی پیشرفت و عدالت از سوی مقام معظم رهبری به رئیس جمهور ابلاغ شد و انتظار طبیعی آن است که تجربیات چهار برنامه گذشته دقیقا مورد بهرهبرداری قرار گیرد و برنامه پنجم کارآمدتر و منسجمتر تدوین شود. در این میان به این سوال نیز باید پاسخ دادکه دستگاه عظیم تعلیم و تربیت کشور در برنامه پنجم – که گامی در راه دستیابی به اهداف سند چشمانداز است چه منزلت و در عین حال چه مسئولیتی دارد؟ مجموعه ابلاغ شده مشتمل بر 45 سیاست کلی است که باتوجه به برخی شفافسازیهایی که ذیل بعضی از آنها آمده است جمعا بالغ بر 98 مورد میشود و در بند هشت بخش امور علمی و فناوری، سیاستی که آموزش و پرورش باید در تدوین برنامه پنجساله خود تعقیب کند چنین تبیین شده است؛ "تحول در نظام آموزش و پرورش با هدف ارتقای کیفی آن براساس نیازها و اولویتهای کشور در سه حوزه دانش، مهارت و تربیت و نیز افزایش سلامت روحی و جسمی دانشآموزان" برای آشنایی بیشتر با ابعاد این تحول بنیادین و پیشنیازها و الزامات آن، میبایست به نقش کلیدی دستگاه تعلیم و تربیت و جایگاه زیربنایی آن در تمامی برنامهریزیهای کشور توجه کرد.
به بیانی روشنتر زیرساخت همه زیرساختها آموزش و پرورش است و در هر عرصهای اگر بناست اقدامی اساسی و زیربنایی و ماندگار انجام شود باید از مدرسه آغاز کرد. شواهدی از سیاستهای برنامه پنجم میتواند گواه این ادعا باشد: به عنوان نمونه در بخشی از سیاست های فرهنگی بر"تقویت قانونگرایی و انضباط اجتماعی و خودباوری، وجدان کاری و قناعت و روحیه کار جمعی و" ... تاکید و در بخشی دیگر به "مقابله با جریانات انحرافی در حوزه دین و زدودن خرافات" اشاره شده است. چه کسی تردید دارد که تنها با تربیت صحیح و مستمر طی سالهای مدرسه میتوان این فضایل اخلاقی را در نسل آینده نهادینه ساخت و انسانهایی که با این خصوصیات تربیت و آراسته شده باشند، خود برای پالایش فضای فرهنگی جامعه همت میگمارند. همچنین در سیاستهای علمی و فناوری "بر ارتقای جایگاه پژوهش و نوآوری و تولید علم و فناوری" تاکید شده است. در اینجا هم نقش نظام آموزشی کشور در پرورش روحیه علم دوستی و تفکر خلاق در کودکان و نوجوانان برکسی پوشیده نیست و از این دوران است که میتوان دانشآموزان را با اندیشیدن و مطالعه و خلاقیت مانوس و علاقهمند ساخت.
در سیاستهای اجتماعی نیز به مواردی اشاره شده است که با سرمایهگذاری در آموزش و پرورش میتوان به آنها عینیت بخشید، به عنوان مثال "تقویت هویت ملی جوانان" یا "اهتمام به توسعه ورزش" و یا تاکید بر رویکرد "انسان سالم" را باید از مدرسه آغاز کرد. در این فصل در موضوع ارتقای امنیت اجتماعی صریحا به ضرورت استفاده از ابزارهای آموزشی برای پیشگیری اشاره شده است. سیاستهای اقتصادی در دو بخش ابلاغ شده است. در بخش رشد اقتصادی اصولا تقویت انگیزه و روحیه فعالیتهای تولیدی و اقتصادی باید به عنوان یکی از محورهای تربیتی در نظام جدید آموزشی کشور مورد توجه قرار گیرد تا در درازمدت جامعه به رشد مطلوب اقتصادی برسد. در عین حال توجه به اهمیت منابع زیرزمینی نفت و گاز و یا "ارزش اقتصادی، امنیتی و سیاسی و زیستمحیطی آب" را باید از دوران کودکی آموزش داد.
در بخش گسترش عدالت اجتماعی نیز علاوه بر رسالتی که آموزش و پرورش در تربیت انسانهای عدالت باور و عدالتمحور دارد در موارد خاصی نظیر ماده 35 که بر "اقدامات لازم برای جبران عقب ماندگیهای حاصل از دورانهای تاریخ گذشته" تاکید میکند، بیتردید اساسیترین اقدام، تلاش برای حاکمیت عدالت آموزشی و فراهم ساختن فرصتهای برابر برای رشد استعدادهای دانشآموزان مناطق محروم است و مجهز شدن به سلاح علم، میتواند ریشه فقر و محرومیت را در خانواده و محیط بخشکاند. در امور سیاسی، دفاعی و امنیتی هم تقویت حضور و مشارکت مردم" درعرصههای گوناگون را باید از دوران تحصیل به دانشآموزان آموخت، دانشآموزانی که امروز در مسئله هستهای یا دفاع از مظلومان غزه و نظایر آن حضوری فعال داشته باشند، فردا نیز در صحنههای مختلف نقش و رسالت خویش را ایفا خواهند کرد. همچنین در این بخش به ضرورت "تقویت زیر ساختهای انسجام و همبستگی ملی" اشاره شده است که کارآمدی معلم و مدرسه در تحقق این هدف بینیاز از توضیح است چنانکه مقام معظم رهبری اشاره فرمودند که: "منزلت معلمی یعنی تاثیرگذاری در روند تاریخی و مرزبندی فرهنگی یک ملت". باتوجه به آنچه که اشاره شد به نظر میرسد مفهوم سیاست "تحول در نظام آموزش و پرورش"تا حدودی روشن شده باشد.
نظام آموزش و پرورش کشور باید براساس اصول و مبانی نظام اسلامی تحولی بنیادین بیابد و تربیت انسان مطلوب را الگوی خویش قرار دهد، الگویی که با استناد به قانون اساسی، سند چشمانداز، اندیشههای حضرت امام(ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری ترسیم شده است و با حاکمیت نظام مطلوب براساس فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی است که مراکز آموزشی ما میتوانند ازعهده وظیفه خطیر خویش به عنوان نهاد مادر و تربیت کننده انسان برآیند و با پاسخگویی به انتظارات دیگر دستگاهها، بستر خدمتگزاری برای آنها را مهیاتر سازند. اگر آموزش و پرورش این نقش کلیدی و شگفتانگیز را دارد، نباید آن را هم عرض دیگر وزارتخانهها ارزیابی کرد زیرا وظیفه همه وزارتخانهها ارائه خدمات و یا تولیدات برای انسانها است اما این وزارتخانه وظیفهاش تولید "انسان» است. بلکه باید دولت و مجلس و همه دستگاهها و مسئولان دست به دست هم بدهند و شرایط لازم را برای ایجاد تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش کشورفراهم آورند. روشن است که به دلیل دیر بازده بودن دستگاه تعلیم و تربیت، تحول بنیادین در این دستگاه چنانکه رهبر فرزانه نیز پیش از این اشاره فرمودهاند ممکن است به پانزده سال زمان نیاز داشته باشد. اما انتظار میرود در برنامه پنجم "فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی" و اصول کلی حاکم بر آن تدوین شود و به تایید مقام معظم رهبری برسد و گامهای نخست در این راه برداشته شود.
متأسفانه در حال حاضر نگرش حاکم بر آموزش و پرورش کشور به گونه ای نیست که بتواند مولد یا زمینه ساز رشد چنین سرمایه ای برای توسعه باشد . تفکر بخشی نگری در دستگاههای دولتی و به ویژه دستگاههای مرتبط با آموزش و پرورش و تلقی از آموزش و پرورش به عنوان یک بخش خدماتی مانع از آن خواهد شد تا آموزش و پرورش بتواند در فرایند توسعه همه جانبه کشور نقش واقعی خود را ایفا کند.
به این ترتیب اهمیت اصلاح و تحول در آموزش و پرورش بیش از پیش بر ما نمایان می شود. نکته ای که در این مورد باید مورد توجه باشد این است که باید این تغییرات در مقام کاربرد و اجرایی شدن در سطوح معین شده نمودار شوند و از عادت قدیمی کشورهای جهان سوم که برنامه هایی طراحی می کنند (روی آن مانور میدهند و به خود می بالند) ولی آنها را اجرا نمی کنند، کاملا دوری شود، و برنامه ها و راهکارها به صورت کامل از سوی مراجع ذی ربط پیگیری و اجرا شود.
« در مسئله آموزش و پرورش آن چه که من بر ا تأکید و اصرار می
کنم، در درجه اوّل عبارت ایت از طرح تحول در آموزش و پرورش؛... ما هم بارها در
گذشته تأکید کردیم.نظام آموزش و پرورش ما یک نظام تقلیدی و کهنه است؛ دو خصوصیت بد
در او هست. اولا از روز اولی که نظان آموزش و پرورش را در دوران سیاه پهلوی و
اندکی پیش از آن بر کشور حاکم کردند، نیازها و سنت های کشور را در نظر نگرفتند.
پایه، سنت های کشور باید باشد، از تجربیات دیگران هم باید حداکثر استفاده بشود. نه
اینکه بیائیم الگوئی را که در فلان کشور غربی با اقتضائات خودش به کار گرفته شده،
او را عینا اینجا بیاوریم. متأسفانه این کار را کردند.تقلیدی محض بود؛ این یک. دوم
این کههمان هم کهنه است. خود آن کسانی که یک روزی مرجع تقلید مسئولان وابسته کشور
ما قرار گرفتند، امروز از این روش ها عبور کرده اند و روش های تازه تری را آورده
اند؛ امّا ما چسبیده ایم به همان روشهای قدیم! تحوّل لازم است؛... اینی که وزیر محترم
گفتندکه ما روی این مسئله فکر کردیم، بسیار خوب است؛ مورد تقدیر است؛ لیکن باید
اجرایی شود، باید پیش برود،
باید به مرحله عمل برسد؛شجاعت لازم دارد،اقدام لازم دارد، ابتکار و خوشفکری لازم
دارد.یک مسئله این است؛تحول عمقی درنظام آموزش و پرورش.
سازمان آموزش و پرورش خراسان رضوی، ماهنامه خبری آموزشی فرهنگی قلم مهر، شماره 37 ، آبان 1388 ( این تحقیق در اداره آموزش و پرورش کدکن تدوین و ارائه شده است و هرگونه استفاده منوط به اجازه از صاحب وبلاگ تربیت برتر است.)