منزلت تربیت
نسبت تربیت و ارزشها چیست و علاوه بر آن نسبت تربیت و انسان چگونه تبیین میشود؟ پاسخ به این مسائل به بیان سه مقدمه نیازمند است :
1 - انسان ، منظور نهایى جهان خلقت است .
2 - عامل ارزشمندى وجود آدمى ، پایبندى و التزام او به ارزشهاست .
3 - پدیده اى که او را عارف به ارزشها و عامل بدانها مى سازد، تربیت است .
در کلام امام خمینى (س ) چنین آمده است :
اساس عالم بر تربیت انسان است .
انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبیا آمده اند براى اینک این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجودى الهى بشود که این موجود الهى ، تمام صفات حق تعالى در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالى است.
براى پى بردن به منزلت تربیت ، مى توان انسانهاى واجد و فاقد تربیت را با هم مقایسه کرد ایشان در این زمینه مى فرمایند:
آن قدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع ، هیچ شیطانى و هیچ حیوانى و هیچ موجودى ، آن قدر مضر نیست و آن قدر که انسان تربیت شده مفید است براى جوامع ، هیچ ملائکه اى
و هیچ موجودى آن قدر مفید نیست.
به منظور تبیین منزلت تربیت اسلامى در بیان سایر مکاتب مى توان به رابطه فیزیک و متافیزیک از دیدگاه ایشان توجه کرد:
اسلام است که مى تواند انسان را از مرتبه طبیعت تا مرتبه روحانیت ، تا فوق روحانیت تربیت کند غیر اسلام و غیر مکتبهاى توحیدى اصلا کارى به ماورا ندارند، عقلشان هم به ماوراى طبیعت نمى رسد، علمشان هم به ماوراى طبیعت نمى رسد. آنى که علمش به ماوراى طبیعت مى رسد آنى است که در راه حى باشد، آنى است که ادراکش ، ادراک متصل به وحى باشد و آن انبیا هستند.
قابلیت تربیت
مرزهاى تربیت پذیرى انسان چگونه تبیین و تحدید مى شود؟ و میزان تاءثیرپذیرى او از پرورش صحیح تا چه اندازه است و آیا عواملى یافت مى شوند که حد تربیت را تعیین کنند؟
اگر یکى از مفاهیم تربیت را تحول انسان موجود به انسان مطلوب بدانیم ، تحول پذیرى انسان از دیدگاه ، مقدور و تعریف شده خواهد بود و چنانچه تغییر بینش و منش انسان طالح به انسان صالح را از مصادیق دیگر تربیت بدانیم که حقیقت توبه است ، از دیدگاه شارع مقدس اسلام ، با حفظ شرایط آن ، عملى شدنى خواهد بود.
رویکرد امام خمینى (س ) در این خصوص نیز حاوى اندیشه اى عمیق است :
انسان ، ادراکاتش و قابلیتش براى تربیت ، تقریبا باید گفت غیر متناهى است.
در نگاهى دیگر، ایشان شرط قابلیت انسان را براى درک مفاهیم کتاب آسمانى ، برخوردارى او از تزکیه نفس مى دانند و مى فرمایند:
انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا کنند و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتى که در آنها موجود است تا اینکه بعد از اینکه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند.
ایشان تحول روحى و جهش معنوى جوانان را مرهون لطف و عنایت الهى مى دانند و مى فرمایند:
این ملت به خواست خداى تبارک و تعالى و با عنایت خاصه او اول منقلب شد در معنویات ، جوانها از آن حال سابق برگشتند، به یک حال اسلامى و فهمیدند که اسلام چه باید باشد و چه باید بکند، دنبال او این انقلاب حاصل شد.
نوشته شده در سه شنبه 87/5/15ساعت 10:40 صبح  توسط محمدمهدی میرزائی
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ