سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 عوامل تربیت 
 در تعریف عامل تربیت ، هر پدیده اى را که بر روند و رشد و بالندگى آدمى اثر گذارد باشد، اصطلاحا عامل تربیت مى نامیم ، با این ملاحظه ، طیف وسیعى از عوامل تربیت را پیش روى خواهیم داشت . در این میان برخى از آن ها عامل اصلى (اساسى ) و پاره اى دیگر، عامل فرعى (جنبى ) هستند.
یکى از متفکران تربیتى به نام فردریک مایر در تبیین عوامل مؤ ثر در حل مسایل انسانى مى نویسند:
سه روش عمده براى حل مشکلات جهانى وجود دارد، نخست تغییر ناگهانى اوضاع اجتماعى ، یعنى انقلاب ، دومین وسیله اى که ممکن است براى حل مشکلات جهانى بدان متوسل شویم ، جنگ است . هراکلیتوس در یونان اظهار مى کند که جنگ پدر همه چیز است و بذر ترقى را خلق مى کند. هگل معتقد است که جنگ سرنوشت عالم را تعیین مى کند. نیچه هم گفته است که جنگ عصاره تمدن است ولى امروز ما مى دانیم که یک تصادم بزرگ ، متمضمن پایان تمدن است شق سوم ، تربیت است . تربیت به آرامى و به صورت سیر تکاملى مؤ ثر مى افتد(130).
در جهان بینى اسلامى ، پدیده هاى اثر گذار بر جریان تربیت اعم از عوامل بزرگ وکوچک با دقت مورد بررسى و ارزیابى واقع مى شود و هیچ عاملى به بهانه محدودیت یا کم تاءثیر بودن ، مورد غفلت قرار نمى گیرد. اینک برخى از عوامل تربیت را مورد بحث قرار مى دهیم .
الف - محیط تکوینى 
منشاء و مبداء تربیت را در حقیقت باید در مرحله قبل از تولد جستجو کرد. این مرحله از دیدگاه شارع مقدس اسلام ، اهمیت ویژه اى دارد و به همین جهت حضرت امام جعفر صادق (ع ) توصیه مى کنند که :
هنگام انتخاب همسر، بنگر که شخصیت خویش را به دست چه کسى مى سپارى و چه کسى را در مایملک خویش شریک مى کنى و بر اعتقادات دینى و رازهاى نهانیت چه کسى آگاه خواهد شد.
امام خمینى (س )نیز در خصوص اهمیت این مرحله مى فرمایند:
اسلام ، قبل از اینکه ازدواج بکنى ، نقشه آن بچه اى را که شما مى خواهید بعد از ازدواج آن بچه را تولید کنید، نقشه را قبل از ازدواج در شما ریخته است ، چه جور زنى انتخاب کن ، چه جور مردى انتخاب کن . براى این است که این انسان مثل یک نباتى مى ماند که باید رشد بکند. انسان هم یک همچو موجودى است از قبل از اینکه کشت شود، زمینش را ملاحظه مى کند که این زمین چه جور زمینى باید باشد، آن کسى که مى خواهد کشت کند چه جور باید باشد، بعد از اینکه ازدواج واقع شد، زمان تلقیح چه جور باید باشد، همه ابعاد را مى خواهد درست کند.
نتیجه اى که مى گیریم این است که اولین گام در تربیت فرزند، انتخاب همسرى شایسته و صالح است ، زیرا ازیک سوى ، صفات خاصى از او به فرزند از راه وراثت منتقل میشود و از سوى دیگر، مادر ایجاد کننده محیط تربیتى ویژه اى است که امکان فراگیرى همه جانبه اى را براى فرزند فراهم مى کند. فراگیرى جامعى که عادات ، مهارتها، رفتارها و بینشهاى نوین را شامل مى شود.
ب - محیط خانوادگى 
روش رسول اکرم (ص ) در خانواده این بود که هر روز صبح ، دست محبت به سر فرزندان خود مى کشید.
محیط خانواده همچون سرزمین حاصلخیزى است که فرزندان همچون گلهاى شادابى در آن مى رویند. تاءثیر عامل خانواده تا آنجاست که برخى از اندیشه وران ، سعادت یا شقاوت فرزند را به نوع خانواده مربوط مى دانند در تحلیل جایگاه این عوامل ، مادر نقش  اول را داراست .
مادر از دو جهت حایز نقش ویژه اى در تربیت فرزند است ، ابتدا اینکه کودک مهمترین سالهاى تکوین شخصیت را در محیط انس و الفت با او مى گذراند و این سالها، فرصت کم نظیرى براى اکتساب عادات ، صفات و سایر ویژگیهاى رفتارى از مادر است . از جهت دیگر، مادران به لحاظ عواطف سرشار و خالصانه خود، پناهگاه مطمئنى براى کودک هستند و فرزند (دختر یا پسر) هر زمانى که احساس ناامنى مى کند، ابتدا به مادر پناه مى برد و امنیت مورد نظر خود را در آغوش وى جستجو مى کند.
از همین روى ، در تکریم جایگاه مادرى ، سخنى از رسول اکرم (ص ) نقل شده است که فرمودند:
مادر خود، مادر خود، مادر خود را رعایت کن ، سپس پدر خود را و پس از آن کسانى را که به تو نزدیکترند.
یا تعبیر ارزنده حضرت فاطمه زهرا (س ) است که فرمودند:
در خدمت مادر باش که بهشت زیرا پاى مادران است.
امام خمینى در تبیین نقش مادر به عنوان یک عامل تربیتى فرمودند:
در دامن مادر، بچه ها بهتر تربیت مى شوند تا در پیش استادان ، علاقه اى که بچه به مادر دارد، به هیچ کس ندارد و آن چیزى که در بچگى از مادر مى شنود در قلبش نقش مى بندد و تا آخر همراهش  است . مادرها باید توجه به این معنى کنند که بچه ها را خوب تربیت کنند، پاک تربیت کنند. دامنهایشان یک مدرسه عملى و ایمانى است و از کسى دیگر ساخته نیست . آن قدرى که بچه از مادر چیز مى شنود، از پدر نمى شنود، آن قدرى که اخلاق مادر به بچه کوچک نورس تاءثیر دارد و به او منتقل مى شود، از دیگران عملى نیست.
رویکرد ایشان در خصوص نقش مادر به مثابه یک نجات دهنده امت است و مى فرماید:
مادرها مبداء خیرات هستند و اگر خداى نخواسته مادرانى باشند که بچه ها را بد تربیت کنند، مبداء شرند، یک مادر ممکن است یک بچه را خوب تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات بدهد و ممکن است بد تربیت کند و آن بچه موجب هلاکت یک امت بشود.
و در مقایسه جایگاه و منزلت مادر با دیگر عوامل تربیتى مى فرمایند:
شما خانمها شرف مادرى دارید که دراین شرف از مردها جلو هستید و مسؤ ولیت تربیت بچه را در دامن خودتان دارید، اول مدرسه اى که دارد، دامن مادر است . مادر خوب بچه خوب تربیت مى کند.
ایشان زمان مناسب را براى تربیت کودک ، دوران نوزادى او مى دانند و مى فرمایند:
شما (مادران این مسؤ ولیت بزرگ را دارید. باید بچه هاى خودتان را که نوزاد هستند و نفوسشان زود (مطالب ) راقبول مى کند، تربیت را زود قبول مى کند، خوب و بد را زود قبول مى کند، شما در اول که این بچه ها در دامن شما بزرگ مى شوند مسؤ ول افعال و اعمال آن ها هستید، همانطورى که اگر یک بچه خوب تربیت کنید، ممکن است که سعادت یک ملت را همان یک بچه تاءمین کند، اگر یک بچه بد هم خداى نخواسته در دامن شما بزرگ شود.... گمان نکنید که یک بچه است ، یک بچه گاهى وقتها در جامعه وقتى که وارد شد، در راءس  جامعه واقع مى شود، و متحمل است که جامعه را به فساد بکشد.
دومین عامل تربیتى خانواده پدر است که نقش او مکمل وظیفه مادر تلقى مى شود. براى به تصویر کشیدن منزلت پدر، از کلام گهربار امام سجاد (ع ) مدد مى جوییم . آن حضرت میفرمایند:
حق پدر این است که بدانى او به منزله اصل و ریشه و تو به منزله شاخه اى از او هستى (او ظاهرا) منشاء پیدایش تو در این جهان است ، به طورى که اگر او نبود، تو هم به این ترتیب که هستى نبودى . پس  هرگاه در خود، توانایى ، دانش ، کمال یا هرچه یافتى ، اصل و اساس  آن را از یاد مب.
از نظر امام سجاد - علیه السلام - پدر منبع فیض براى فرزند است ، لذا نقش تربیتى پدر به عنوان یک عامل ، بعد از نقش مادر مطرح مى شود.
براى پى بردن به اهمیت نقش پدر، بیان روایت ذیل مى تواند وافى به مقصود باشد. امام باقر (ع ) فرمودند:
یحفظ الاطفال بصلاح آبائهم.
حفظ و مصونیت فرزندان ازخطرها وانحرافها در پرتو صلاحیت و شایستگى پدران آنهاست .
امام خمینى در توصیف منزلت پدر چنین مى گویند:
اساسا تربیت از دامان پاک مادر و جوار پدر، شروع مى شود و با تربیت اسلامى و صحیح آنان استقلال و آزادى وتعهد به مصالح کشور پایه ریزى مى شود.
و در زمینه مراقبت والدین از فرزندان مى فرمایند:
امروز باید پدران و مادران ، مواظب رفتار فرزندان خویش باشند که در صورت مشاهده حرکات غیر عادى ، آنان را نصیحت نمایند)).
ایشان نقش مادر را در سالهاى اول زندگى و نقش پدر را در سالهاى نوجوانى ، با اهمیت تلقى مى کنند و مى فرمایند:
نقش خانواده و به خصوص مادر در تربیت نونهالان و پدر در نوجوانان ، بسیار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمایت پدران متعهد به طور شایسته و با آموزش صحیح تربیت شده و به مدارس فرستاده شوند، کار معلمان نیز آسانتر خواهد بود.
امام در چگونگى تربیت خانواده ، معتقد به جنبه عملى آن مى باشند و مى فرمایند:
چون اطفال را در حشر دایم یا غالب با پدر و مادر است تربیتهاى آنها باید عملى باشد؛ یعنى اگر فرضا خود پدر و مادر به اخلاق حسنه واعمال صالحه متصف نیستند، در حضور طفل با تکلف ، خود را به صلاح نمایش دهند تا آن ها عملا مرتاض و مربى شوند و این خود، شاید مبداء اصلاح خود پدر و مادر نیز شود.
و در تبیین کیفیت تاءثیر هر یک از عوامل تربیتى میفرمایند:
فساد عملى پدر و مادر از هر چیز بیشتر در اطفال سرایت کند، چه بسا که یک طفل ، که عملا در خدمت پدر و مادر بد تربیت شد، تا آخر عمر با مجاهدت و زحمت مربیان اصلاح نشود.
ایشان در تحلیل عوامل قهرى تربیت ، بر عامل خانواده تاءکید مى کنند و مى فرمایند:
حسن تربیت و صلاح پدر و مادر از توفیقات قهریه و سعادات غیر اختیاریه اى است که نصیب طفل گاهى مى شود، چنانچه فساد و سوء تربیت آنها از شقاوات و سوء اتفاقات قهریه اى است که بى اختیار نصیب انسان شود. چنانچه مراحل سابقى بر این مرحله نیز است که ممکن استن در آن مراحل ، بذر سعادت انسان و شقاوت آن کشته گردد؛ چون اختیار زن صالح خوب خوش اخلاق ، سعید و اختیار غذاهاى مناسب حلال ، در قبل از حمل و زمان و ایام رضاع و امثال آن.
شرایط تربیتى خانواده 
خانواده به عنوان اولین عامل تربیت ، زمانى قادربه ایفاى نقش خود خواهد بود که حداقل برخى از ویژگیهاى زیر در آن مشاهده شود:
1. باور اعتقاد قلبى والدین به این امر که فرزند امانتى الهى است و آنان امانتدار پروردگار متعال هستند.
2. باور و اعتقاد قلبى والدین بر مؤ ثر بودن نقش آنها در تربیت فرزند و اینکه آنان ، اولین مربیان فرزند هستند.
3. والدین از نظر شناختى به نیازها و مقتضیات سنى فرزندان آگاه باشند و در شیوه هاى ارتباطى خود این ویژگیها را مد نظر قرار دهند.
4. والدین از نظر وحدت نظر و عمل به نقطه مشترکى دست یابند و على رغم اختلاف رویکردها و کارکردها، تلاش خود را براى همفکرى و هماهنگى با یکدیگر به کار گیرند.
5. والدین از نظر ارزشهاى اخلاقى ، پایبند به موازین عالى باشند، و نیز توانایى انتقال آنها را به فرزندانشان داشته باشند.
6. والدین از نظر ارتباطى ، رابطه اى صحیح و قابل قبولى که متکى بر اعتماد متقابل است ، با فرزندانشان برقرار کنند.
7. خانه به خوابگاه تبدیل نشود، بلکه محلى براى برقرارى توسعه و تعمیق ارتباطهاى درون خانواده باشد.
8. والدین از شیوه هاى تربیت ، به گونه اى علمى شناخت حاصل کنند و بدین وسیله بر اعتماد به نفس خویش بیفزایند.
ج - محیط آموزشى 
از استاد کل ، وحید بهبهانى ، پرسیدند که چگونه به این مقام علمى و عزت و شرف و مقبولیت رسیده اى ؟ آقا در جواب نوشت : من ابدا خود را چیزى نمى دانم و در ردیف علماى موجود به شمار نمى آورم و آنچه ممکن است مرا به این مقام رسانده باشد، این است که هیچ گاه از تعظیم و بزرگداشت علما و نام آنان را به نیکى بردن خوددارى ننمودم و هیچ وقت ، اشتغال به تحصیل را تا آن جا که مقدورم بود، ترک نکردم و همیشه آن را بر تمام کارها مقدم مى داشتم.
عامل دیگرى که در تربیت از جنبه اساسى و تعیین کننده اى برخوردار است ، محیط آموزشى یا مدرسه است که معلم ، چهره شاخص و نماینده برجسته آن است . آنچه در فرایند تعلیم و تربیت به متعلم انتقال مى یابد، تنها معلومات و مهارتهاى معلم نیست ، بلکه تمام صفات ، خلقیات ، حالات نفسانى و رفتار ظاهرى او نیز به شاگردان منتقل میشود. بر همین اساس بود که بزرگان و اندیشه وران در انتخاب استاد، نهایدت دقت و باریک بینى را مبذول مى کردند و تاءمل و سؤ ال در یافتن معلم اخلاق به اوج خود مى رسید.ش
در قداست مقام و منزلت معلمى همین بس که خداوند تبارک و تعالى در برخى از آیات کریمه قرآن ، شاءن معلمى را به خود نسبت داده است ، یکى آنجا که مى فرماید:
وعلم آدم الاسماءکلها
خداوند اسما را به آدم آموخت .
و دیگرى زمانى که به عنوان پاداشى معنوى ، به پرواپیشگان مژده مى دهد که :
واتقواالله و یعلمکم الله
تقوا داشته باشیت و خداوند خود به شما خواهد آموخت .
دراین جا شایسته است که ابتدا گذرى کوتاه به بیان ارزشمند حضرت امام سجاد (ع ) در منزلت و تکلیف معلم و سپس وظیفه شاگرد داشته باشیم .
وظیفه معلم در کلام امام سجاد (ع ) 
اما حق کسانى که به شنیدن کلام تو نشسته اند این است که بدانى ، خداوند تو را سرپرست و حافظ حقوق آنان قرار داده است و تکلیف تو آن است که آنان را به حداکثر بهره ممکن برسانى . با متعلم ،با خوشخویى و ملایمت رفتار کنى . این مسؤ ولیت (سرپرستى ) را به خوبى ، به انجام برسانى و (موقعیت کسى را پیدا کنى که ) نیازهاى معنوى آنان را تهیه و ذخیره مى کند نسبت به آنان خیرخواه باشى نصحتگر آنان باشى همان گونه که سرپرست به امور کسانى که تحت تربیت و حمایتش دارد، رسیدگى مى کند. صبر وتحمل داشته باشى . (نسبت به او و عمر و استعدادش ) حسابگر باشى ، همانند کسى که اگر نیازمند فقیرى را مى بیند، به اندازه نیازش به او عطا مى کند در این صورت است که واقعا راهنما و رهبر شایسته اى براى او هستى و مى توانى (در این زمینه ) مایه امید و دلبستگى باشى و غیر این صورت نسبت به آفرینش او ظلم کرده اى و متعرض نابودى او و از بین رفتن عزت و سیادت او شده اى . اگر تکالیف معلمى را بدانى و به آنها رفتار کنى ، در این صورت ، خداوند نعمت دانش را بر تو زیادت خواهد کرد، اگر در تعلیم دانش خود بخل ورزیدى یا با شاگردان (خود) به درشتى رفتار کردى ، گویا خود را سزاوار آن دانسته اى که خدا صفاى دانش را از تو بگیرد و احترام و منزلت علمى تو از دلها برداشته شود، زیرا با وجود عدم لیاقت و نداشتن صلاحیت لازم و کافى ، تصدى این کار مهم را پذیرا شده اى.
وظیفه شاگرد در کلام امام سجاد (ع ) 
حضرت زین العابدین - علیه السلام - در این مورد مى فرمایند:
حق راهبر و مدبر زندگانى روحى تو این است که از او تجلیل کنى ، مجلس و محفل او را گرامى دارى ، به سخنان او کاملا گوش فرادهى و با چهره اى گشاده به وى روى آورى ، صدایت را هنگام گفتگو بلند نکنى ، اگر کسى از او سؤ ال کرد، در پاسخ دادن به آن پیشدستى نکنى و بگذارى خود او آن پرسش را شخصا پاسخ دهد، اگر کسى نزد تو از او به بدى یاد کرد باید در مقام دفاع از او برآیى ، از او عیب پوشى کنى و خوبیهاى او را به دیگران اظهار نمایى ، با دشمنان همنشینى و با دوستانش دشمنى مکنى.
منش معلمى امام خمینى (س )
امام به عنوان یک مربى ، خود محصول شرایط خاصى بود. از یک سوى ، پاکى طینت ، اصالت خانوادگى ، سیادت ، استعداد و قابلیت کم نظیر و از سوى دیگر، درک محضر بزرگانى همچون مرحوم آیت الله العظمى حائرى یزدى ، مرحوم شیخ على اکبر یزدى (معروف به حکیم الهى ) مرحوم آیت الله محمد على شاه آبادى ، و مرحوم میرزا جواد آقا ملکى تبریزى ، شخصیت امام را به عنوان یک مرجع مسلم ، فیلسوف ، عارف فقیه ، عالم ربانى ، حکیم ، و بالاءخره به مثابه مربى یک جامعه ، به جهان نشان داد به گفته برخى از محققین اهمیت آثار امام فقط به واسطه تضلع مؤ لف در علوم مختلف نیست ، بلکه مربى بودن امام براى میلیونها انسان حق طلب ونیز راهبرى ایشان ، بهترین صدق به وجود آورنده آثارى این چنین ارزشمند است.
بالاترین تجلیل از مقام معلم را در کلام امام مى توان مشاهده کرد ایشان زمانى که در آثارشان به مناسبتى از استاد عرفان خود مرحوم شاه آبادى مى برند، مى نویسند: شیخ عارف کامل ، روحى فداه و دربیانیه اى که به مناسبت شهادت فرزند استاد(شهید حجت السلام و المسلمین مهدى شاه آبادى ) صادر فرمودند، اظهار: داشتنداین شهید عزیز... فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقا حق حیات روحانى به اینجانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش  برنمى آیم.
بدیهى است که شاگرد برجسته و پاره تن آن امام ؛ یعنى استاد شهید مطهرى ، زمانى که از استاد بزرگوارش حضرت امام خمینى نام مى برد، با تعبیر جان جانان یاد کند و زمانى دیگر که از استادى برجسته و مفسر بزرگ قرآن ؛ یعنى مرحوم علامه طباطبایى نام مى برد، عبارت روحى فداه را به کار مى برد.
معلم در کلام امام خمینى 
اگر تربیت (شما معلمین ) یک تربیت انسانى و روى فطرت انسان باشد، بعدها هم که (شاگرد) هر کار خوبى بکند، شما شریک هستید در آن کار خوب.
معلم ، امانتدارى است .. اگر... این امانت به آن خیانت شود، یک وقت مى بینید خیانت به یک ملت است ، خیانت به یک جامعه است ، خیانت به اسلام است
شماها(معلمین را) یک مردم عادى نیستند، گاهى شریک یک نوارنیتى هستید که شما ایجاد کردید.
شماها، معلم نسلى هستید که در آتیه همه مقدورات کشور به آن نسل سپرده مى شود، شما امانتدار یک همچو نسلى هستید و تربیت شما و تعلیم شما باید همراه هم باشد.
این وظیفه (همراه بودن تربیت با تعلم ) فقط وظیفه معلم دینى نیست ، این وظیفه همراه است براى تمام معلمین در هر رشته و تمام اساتید دانشگاه در هر رشته اى هستند.
اهمیت تربیت را از تعلیم بیشتر بدانید.
نقش معلم در جامعه ، نقش انبیاست ، انبیا هم معلم بشر هستند.
نقش (معلم ) بسیار حساس و مهمى است و مسؤ ولیت بسیار زیادى دارد، نقش مهمى است که همان نقش تربیت است که "اخراج من الظلمات الى النور" است.
خداى تبارک و تعالى این سمت (معملى ) را به خودش نسبت مى دهد که خداى تبارک و تعالى ولى مؤ منین است و آن ها را از ظلمات اخراج مى کند به سوى نور.
معلم اول ، خداى تبارک و تعالى است ... و به وسیله انبیا و به وسیله وحى ، مردم را دعوت مى کند به نورانیت ، دعوت مى کند به کمال ، دعوت مى کند به عشق ، دعوت مى کند به محبت ، دعوت مى کند به مراتب کمالى که از براى انسان است.
نتیجه اى که مى گیریم این است :
O شخصیت آدمى ، محصول و برایند چندین عامل ، از جمله معلم (مربى ) است .
O از زمان آغاز تربیت رسمى (ورود به دبستان ) نافذترین عامل تربیتى ، معلم و مربى است .
O رویکرد به معلمى ، رویکردى عرفانى ، الهى و معنوى است ، چه آن که خداوند، اول معلم عالم هستى است و معلمى را به خود نسبت مى دهد.
O شعاع و دایره نفوذ معلم از سطح و مرز کودک و مدرسه فراتر مى رود جامعه ، ملت و بلکه جهان را در برمى گیرد.
O تاءکید بر جلالت مقام معلمى از انسان شناسى فطرى نشاءت مى گیرد.
O التزام تعلیم و تربیت و معیت این دو با یکدیگر، موجب توفیق در کار معلمى است .
O حقیقت نقش معلمى ، خارج کردن کودکان از وادى ظلمات و هدایت آنان به منزلگه نور است .
O معلمان پابه پاى انبیا در دعوت مردم به نورانیت و کمال ، مشابهت شغلى دارند.
O همراهى تعلیم با تربیت ، اختصاص به معلم دینى ندارد؛ بلکه همه معلمان و استادان دانشگاه را نیز شامل مى شود.
O شاگردان و همه آنچه بدانها مربوط مى شود نظیر فرصت عمر، پاکى فطرت وزلال وجدان آنها همچون امانتى از جانب پروردگار در دست معلمان محسوب مى شود.
د - محیط اجتماعى 
در بررسى عوامل تربیتى ، به رابطه میان محیط اجتماعى و پیامدهاى تربیتى اخلاقى ناشى از آن مى پردازیم . چنانچه تحلیل دقیقترى از عناصر پدید آورنده جامعه ارائه کنیم ، به عناوینى چون نوع حکومت ، رسانه هاى گروهى ، مطبوعات و نظایر آنها برمى خوریم که هر یک درخور بحث مستقلى است . در این میان ، ابتدا عامل حکومت را، به لحاظ گستردگى در اختیاراتش ، بررسى مى کنیم .
رابطه حکومت و انسان از نوع تاءثیر است نه التزام ،لذا مى توان اظهار کرد که ویژگى هاى اخلاقى و تربیتى آدمى ، تابعى از نوع حکومتى است که بر او اعمال میشود، ولى رابطه مذکور قهرى نیست ، و نیاز به تبین و تحدید دارد.
براى مثال ، ابتدا به یکى از آیات قرآن استناد و سپس به دو جمله از کلام معصومان (ع ) اشاره مى کنیم . قرآن کریم میفرماید:
ان الذین توفیهم الملائکة ظالمى انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئک ماویهم جهنم و سائت مصیرا.
همانا آنان که دریابندشان فرشتگان ، ستم کنندگان بر خویشتن ، گویند در چه بودید، گویند ناتوانى در زمین ، گویند آیا نبود زمین خدا پهناور تا هجرت کنید در آن ،آنان جایگاهشان دوزخ است و چه بد بازگشتگاهى است .
در این آیه شریفه ، کسانى را که با تکیه بر شرایط اجتماعى ، خود را از هر گونه مسؤ ولیتى مبرا مى دانند، مورد پرسش قرار داده است و مى فرماید که چرا مهاجرت نکردید؛ یعنى نفى پذیرش شرایط اجتماعى و به عبارت دیگر مى خواهد بگوید که انسان مى تواند بر موقعیتهاى نامطلوب اجتماعى که منجر به تضعیف ارزش انسانى مى شود، غلبه کند و به هر گونه شرایط تن ندهد.
در بیانى صریح از پیامبر اسلام (ص ) آمده است که فرمودند:
کما تکونوا یولى علیکم.
چونان هستید، همان گونه که بر شما حکومت کنند.
و در همین زمینه ، سخنى از حضرت على (ع ) آمده است که مى فرمایند:
الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم.
مردم در روشهاى اخلاقى و صفات اجتماعى ، به حکومتهاى خود بیشتر شباهت دارند تا به پدران خویش .
استنتاج ما از این دو عبارت شریف چنین است : متناسب با روحیات و خصلتهاى مردم ، تنوع ویژه اى از حکومتها یا الگوهاى زمامدارى در جهان وجود دارد، به گونه اى که نوعى تناسب و تشابه منطقى میان روحیات ملتها و نوع حکومتها نیز قابل تعریف است ، بر اساس  همین باور مى توان با تحول در نظام حکومتى جوامع ، تربیت آنها را نیز متحول کرد. چنین رابطه اى تا آن اندازه واجد معنا و مفهوم استوارى است که همانندسازى مردم با نوع حکومت خویش به مراتب بیشتر از مشابهت آنان به پدران خود از لحاظ صفات ، روحیات وشیوه هاى رفتار ایشان است .
افلاطون به عنوان یکى از برجسته ترین فلاسفه و حکماى دوره گلبار یونان در کتاب هشتم جمهورى به بررسى انحطاط جامعه ونسل انسان مى پردازد و تاءثیر هر نوع حکومتى را بر اخلاق فرد بیان مى کند و از جمله حکومتهاى مطرح ، تیموکراسى ، الیگارشى ، دموکراسى ، و استبدادى را مورد بحث قرار مى دهد و مضار هر یک را به روشنى بر مى شمارد و در نهایت به عنوان راه حلى مطمئن براى رفع انحطاط روحى بشر، حکومت فیلسوف شهریارى را پیشنهاد و جزئیات آن را به تفصیل بیان مى کند.
هدف افلاطون از طرح مدینه فاضله در حقیقت این بود که برجسته ترین و دانشمندترین افراد که همانا فلاسفه و حکیمان هستند، بر جوامع بشرى حکومت کنند، چه در این صورت است که مى توانند مصالح مردم را در نظر گیرند و موجبات رشد و تعالى آنها را فراهم کند.
هگل ، بر آرمانهاى اساسى دولت و حکومت تاءکید مى کند و معتقد است که تربیت باید تابع آرمانهاى حکومت باشد. در نظر او حکومت بالاترین قدرت تصمیم گیرنده تلقى میشود نیچه نیز بر اقتدار دولت و حکومت اصرار مى ورزد و خود فسلفه اصالت قدرت را مطرح مى کند.
ویل دورانت در تحلیل رابطه فرهنگ وحکومت مى نویسد: قدرت هر اندازه بیشتر و مسؤ ولیت آن کمتر باشد، فاسدتر است ، اشراف همیشه بى رحم بوده اند، مانند اسپارتیان در برابر غلامان یا نجباى رم در برابر بدهکاران یا زمینداران انگلستان در برابر دهقانان ایرلندى.
وى در تجلیل از دموکراسى مى گوید: هیچ کس آن اندازه خوب نیست که بى رضایت دیگرى بر او حکومت کند، دموکراسى همه را تشویق مى کند که مسؤ ولیت خود را بر عهده گیرند، دموکراسى استخوان بندى را محکمتر مى سازد و نظر را وسعت و تعالى مى بخشد.
و در ارزیابى دستاوردهاى فرهنگ اشرافى وحکومت اریستوکراسى چنین مى نویسد: هیچ شخص با اطلاعى ، وجود علم و هنر را به اشراف نسبت نمى دهد، پیشرفت مدیون عده معدودى است.
نوشته شده در  سه شنبه 87/5/15ساعت  10:37 صبح  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مژده : تولد پایگاه توسعه فناوری اطلاعات مدرسه اول www.sch1.ir
استفاده از گروههای یادگیری همیار در کلاس:
برنامه معلم پژوهنده ؛ فرصت ها، تهدیدها :
دست آوردها و کاستی های برنامه معلم پژوهنده:
برنامه معلم پژوهنده
پژوهش عمل نگر
گزارش نویسی و نحوه ارائه گزارش:
الگویی دیگر در عملی پژوهش در عمل
گردآوری اطلاعات شواهد:
مراحل پژوهش در عمل
نه نکته یک چرخه بنیادی اقدام پژوهی
مراحل اقدام پژوهی
ویژگی های اساسی پژوهش در عمل
هدف از اقدام پژوهی ( طرح معلم پژوهنده ) چیست؟
اقدام پژوهی چیست
[همه عناوین(141)]