سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محدودیت های داده های پژوهش های دانشگاهی :

داده های پژوهشهای تربیتی دانشگاهی اغلب کمی و مبتنی بر پرسشنامه است. این داده ها نه تنها در اکثر موارد قابل درک و تحلیل توسط معلمان نیست، بلکه برای پاسخگویی به مسائل مطرح شده در کلاس درس از کفایت لازم برخوردار نیستند.
در کشور ما اساتید و پژوهشگران دانشگاهی بر استفاده از آمار و پژوهش های کمی چنان اهمیت و ارزش داده اند که پژوهش های کیفی و غیر آماری را یا پژوهش تلقی نمی کنند یا آن را از دانشجویان فوق لیسانس و دکتری قبول نمی کنند.
هدف از پژوهش در علوم فیزیکی، توصیف روابط مربوط بین پدیده ها است. در پژوهش تربیتی نمی توان مثل پژوهش فیزیکی به توصیف صرف اکتفا کرد، علاوه بر توصیف باید بتوان در موضوع های تحقیق، یعنی دانش آموزان، نیز تغییر به وجود آورد. 
پس باید از روشی استفاده کرد که در عمل سبب تغییر در دانش آموزان و جریان آموزش و یادگیری شود. به دیگر سخن، هدف از پژوهش در تعلیم و تربیت فقط کسب دانش محض نیست بلکه کسب دانشی است که در عمل به کار آید و در بهسازی محیط آموزشی مفید افتد.

نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  10:54 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

مطالعه بین المللی پیشرفت سواد خواندن Pirls :

مطالعه ای برای ارزیابی توانایی خواندن کودکان در پایه ی چهارم ابتدایی است. روندهای این مطالعه به فاصله هر پنج سال یک بار مورد سنجش و ارزیابی قرار می گیرد.
اجرای این مطالعه به عهده ی انجمن بین المللی ارزش یابی پیشرفت تحصیلی IEA است که در آن دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی سی و پنج کشور جهان در سال 2001 به رقابت پرداختند.
مطالعه بین المللی پیشرفت سواد خواندن Pirls روند داده ها را در سطح بین المللی بر اساس محورهای زیر مورد مقایسه قرارمی دهد:
ـ مقایسه عملکرد کشورها از نظر پیشرفت سواد خواندن در پایه چهارم ابتدایی
ـ مقایسه تاثیر عوامل محیطی، فرهنگی، خانوادگی و چگونگی آموزش والدین به کودکان در زمینه سواد خواندن
ـ مقایسه عوامل مربوط به سازمان دهی، زمان بندی درسی، مواد آموزشی، فرایند “یادگیری خواندن“ در مدارس
ـ مقایسه نظام برنامه ریزی درسی و رویکردهای تدریس “در آموزش خواندن“ 
هدفهای مطالعه Pirls کمک به بهبود فرایند یاددهی، یادگیری در قلمرو “سواد خواندن “ دانش آموزان است به عبارت دیگر هدف این مطالعه فراهم کردن اطلاعات لازم دربارة پیشرفت سواد خواندن دانش آموزان در سطح بین المللی و تحت تاثیر امکانات خاص هر یک از کشورهاست.
برخی از نتایج Pirls 2001 در همه کشورهای شرکت کننده، توانایی سواد خواندن دختران بیش از پسران گزارش شده است.
ـ در همه کشورهای شرکت کننده، رابطه بالایی بین “پیشرفت سواد خواندن“ دانش آموزان و “فعالیتهای آموزشی  سواد خواندن در قبل از مدرسه وجود دارد.
ـ در همه کشورهای شرکت کننده رابطه مستقیمی بین نگرش مثبت دانش آموزان نسبت به خواندن و “توانایی خواندن“ آنها وجود دارد.
ـ پیشرفت دانش آموزانی که والدین آنها زمان بیشتری برای مطالعه صرف می کرده اند از سایر دانش آموزان بالاتر است. 
ـ بین تعداد کتابهای موجود در خانه بیش از 100 جلد و پیشرفت سواد خواندن دانش آموزان رابطه مثبت وجود دارد.
ـ دانش آموزانی که از نظر “سواد خواندن“ در سطح بالاتری هستند دارای والدینی هستند که نسبت به مطالعه نگرش مثبتی داشته اند.
ـ وضعیت دانش آموزان ایرانی در پاسخ به سوالاتی که جنبة استخراج صریح اطلاعات حفظی از متن داستان داشته است بهتر است از مواردی بوده است که نیاز به استنباط، استنتاج و ارزیابی داشته است.
ـ رتبه ایران در بین 35 کشور شرکت کننده در مطالعه سی و دوم بوده است.


نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  10:52 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

با توجه به مطالعات تیمز میتوان به برخی از یافته های آن اشاره کرد.
 معلمان روش های پیشرفته آموزش را کمتر به کار می برند و آموزش به شیوه معلم محوری است.
 محتوای تمام دروس در ایران از طریق معلمان و به ضرب تکلیف شب به دانش آموزان منتقل می شود و شیوه هایی نظیر کار عملی ، انجام آزمایش ، مطالعه فردی یا گروهی ، در گیر کردن دانش آموزان با مسایل مورد تدریس در تدریس مفاهیم ریاضی و علوم به کار گرفته نشده است.
 معلمان کشورمان نسبت به کشورهای دیگر از کمترین سطح آموزش و تمرین در دوره های تربیت معلم برخوردار شده اند.
دانش آموزان ایرانی پایه های سوم و چهارم ابتدایی و پایه های دوم و سوم راهنمایی بین یک سال از نظر رشد آموزشی و 2تا 3 سال از نظر رشد پرورشی از همسالان خود در کشورهای شرکت کننده در مطالعه فاصله دارند.
دانش آموزان ایرانی بیشترین زمان را برای انجام تکالیف خود صرف می کنند و از این بابت در جهان رتبه اول را دارند.
 دانش آموزان ایرانی کمترین وقت را برای سرگرمی های غیررسمی به کار می برند و کمترین فرصت را برای خواب و ترمیم خستگی دارند.
 امکانات کمک آموزشی در خانواده های ایرانی نسبت به کشورهای دیگر جهان ضعیف می باشد.

نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  10:50 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

بخش های امور فرهنگی و امور علمی و فن آوری در سیاست هاى کلى برنامه پنجم توسعه:

ـ امور فرهنگى
1- تکمیل و اجراى طرح مهندسى فرهنگى کشور و تهیه پیوست فرهنگى براى طرح‏هاى مهم.
2ـ‌ زنده و نمایان نگه داشتن اندیشه دینى و سیاسى حضرت امام خمینى(ره) و برجسته کردن نقش آن به عنوان یک معیار اساسى در تمام سیاست گذارى‏ها و برنامه ریزى‏ها.
3ـ‌ تقویت قانونگرایى، انضباط اجتماعى، وجدان کارى، خودباورى، روحیه کار جمعى، ابتکار، درستکارى، قناعت، پرهیز از اسراف و اهتمام به ارتقاء کیفیت در تولید.
4ـ مقابله با جریانات انحرافى در حوزه دین و زدودن خرافات و موهومات.
5ـ استفاده بهینه از فناورى‏هاى اطلاعاتى و ارتباطى براى تحقق اهداف فرهنگى نظام.
6ـ ایجاد درک مشترک از چشم انداز بیست ساله و تقویت باور و عزم ملى براى تحقق آن.
ـ امور علمى و فناورى
7- تحول در نظام آموزش عالى و پژوهش در موارد زیر:
1ـ 7ـ افزایش بودجه تحقیق و پژوهش به 3 درصد تولید ناخالص داخلى تا پایان برنامه پنجم و افزایش ورود دانش آموختگان دوره کارشناسى به دوره‏هاى تحصیلات تکمیلى به 20 درصد.
2ـ 7ـ دستیابى به جایگاه دوم علمى و فناورى در منطقه و تثبیت آن در برنامه پنجم.
3ـ 7ـ ارتباط مؤثر بین دانشگاهها و مراکز پژوهشى با صنعت و بخشهاى مربوط جامعه.
4ـ 7ـ توانمندسازى بخش غیردولتى براى مشارکت در تولید علم و فناورى.
5ـ 7ـ دستیابى به فناورى‏هاى پیشرفته مورد نیاز.
8ـ تحول در نظام آموزش و پرورش با هدف ارتقاء کیفى آن بر اساس نیازها و اولویتهاى کشور در سه حوزه دانش، مهارت و تربیت و نیز افزایش سلامت روحى و جسمى دانش‏آموزان.
9ـ تحول و ارتقاء علوم انسانى با: تقویت جایگاه و منزلت این علوم، جذب افراد مستعد و با انگیزه، اصلاح و بازنگرى در متون و برنامه‏ها و روش‏هاى آموزشى، ارتقاء کمى و کیفى مراکز و فعالیتهاى پژوهشى و ترویج نظریه‏پردازى، نقد و آزاداندیشى.
10ـ گسترش حمایتهاى هدفمند مادى و معنوى از نخبگان و نوآوران علمى و فناورى از طریق: ارتقاء منزلت اجتماعى، ارتقاء سطح علمى و مهارتى، رفع دغدغه خطرپذیرى مالى در مراحل پژوهشى و آزمایشى نوآورى‏ها، کمک به تجارى سازى دستاوردهاى آنان.
11ـ تکمیل و اجراى نقشه جامع علمى کشور.

نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  10:48 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

والدین و تحول در آموزش و پرورش:
نقش والدین و خانواده در وضعیت آموزشی و پرورشی کودکان غیر قایل انکاراست و به همین دلیل ضروری است که والدین در رفتار خود خود با فرزندانشان اندیشمندانه عمل کنند. برای مثال: به بچه ها توجه و محبت کنند، عملکرد آموزشی آنها را تحت نظر داشته باشند، از ایجاد مشکلات خانوادگی اجتناب کنند، تا محیطی آرام و سرشار از محبت در خانواده ایجاد شود، در چنین خانواده هایی کودکانی زندگی می کنند که مشکل روانی ندارندو بدون اجبار و تنبیه شدن به انجام تکالیف آموزشی و پرورشی خود می پردازند.

نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  10:47 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

معلمین و تحول در آموزش و پرورش:
در اغاز باید این اعتقاد را مطرح کنم که « معلم میتواند دانش آموزانش را کاملا هدایت و کنترل کند.» ( این اعتقاد با نظریه آموزش در حدّ تسلط دیوید آزوبل نیز همخوانی دارد.) به این معنی که اگر معلم مهارت های لازم را، با افزایش مطالعه و تحقیق و پرس و جو کسب کند، خواهد توانست روند آموزشی و تربیتی دانش آموزان را کاملا هدایت و کنترل کند. معلم باید فضای کلاس را به گونه ای مدیریت کند که هر دانش آموز بدون هراس نظر خود را بیان کند، سوال کند، نظرات و آثار دیگران را نقد کند، از نظرات خودش دفاع کند و در نهایت در مورد نتایج بحث ها قضاوت کند. در چنین فضایی دانش آموزان احساس راحتی می کنند و تحصیل را جزئی از وجود خودشان حس می کنند.
معلم باید با مطالعه مداوم کتب روانشناسی تربیتی و دیگر کتب، مشکلات دانش آموزان کشف کند و با روش های علمی به حل آنها بپردازد، در این زمینه معلم باید از آنچه می داند استفاده کند و نگذارد دانسته هایش، فقط در حد دانستن باقی بمانند. « هنوز در مدارس ما، بیش از تفکر، " مشق دادن و نوشتن " حاکم است.در تصویری گویا از کتاب تریسی کیدر (Tracy Kidder"s ) به نام در میان بچه های مدریه می آید که، کیدر از دختر جوانی جویا می شود که آیا خواندن را دوست دارد یا نه. دختر در جواب می گوید: " خواندن را دوست دارم. اما اصولا خواندن و خواندن را دوست ندارم" و این به معنای آن چیزی است که در کلاس خواندن بر این خردسالان می گذرد. احساس لذت و مسرت از خواندن و نوشتن که کودکان را در سطح ابتدائی به خود مشغول می دارد، به نظر میرسد زمانی که به کلاس های بالاتر می روند و در معرض تمرین های متنوع بی معنا و بی تأثیر قرار می گیرند، و بیشتر شامل ورقه های تمرین می شود، از میان می رود.»
معلم در هر درس می تواند با انجام اعمال از پیش طرح ریزی شده و سؤالات دقیق، به پرورش خلاقیت کودکان، همت کند و با این کار، توانایی مهمی را به دانش آموزانش هدیه دهد.
از طرفی دیگر، معلم باید توسط مدیر مدرسه و اداره آموزش و پرورش حمایت شود و خودش نیز نسبت به دستورالعمل های تازه انعطاف پذیری لازم را نشان دهد.


نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  10:46 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

مدیران مدارس و تحول در آموزش و پرورش :
مدرسه به عنوان محیطی که بیشترین تأثیر را بر دانش آموزان دارد مورد بررسی و نقد قرار می دهیم. با توجه به این که مدیران مدارس بیشترین تأثیر را بر روند اجرایی مدارس دارند، می توانند با برنامه ریزی های سازنده خود به فعال کردن محیط و بالا بردن بازده واقعی مدرسه کمک کنند.
کارهایی مثل: برآوردن نیازهای معلمان ( مربوط به کلاسشان)، غنی کردن کتابخانه مدرسه و کتابخانه های کلاسی که از اهمیتی زیادی در کیفیت آموزش برخوردارند، برگزاری مسابقات علمی در سطح مدرسه به منظور ایجاد تحرک آموزشی و پرورشی در دانش آموزان ( باید هدف از برگزاری مسابقات، افزایش ذخایر علمی دانش آموزان باشد نه این که صرفا مسابقه برگزار کنیم که بگویند در فلان مدرسه مسابقه جالبی برگزار شده است و کیفیت را سرلوحه کار قرار دهیم. ) و حتی مدیران مدیران مدارس همجوار مسابقات علمی به صورت لیگ برگزار کنند و از برندگان تقدیر کنند، درگیر کردن معلمان و نظرخواهی از آنها برای اداره امور مدرسه و دیگر کارهایی که با خلاقیت مدیر و همکاری معلمان تدوین و اجرا می شود.
مهمترین عناصری که در پیشرفت و تحول مدارس کمک شایانی می کند ( بر طبق فلسفه آقای دمینگ ) عبارتند از :
1- باید فضای مردم سالارانه و توأم با همکاری در مدارس حاکم باشد. در محیطی که گردآوری و ارزیابی مستمر داده ها بازشناسی و پشتیبانی می شود، اندیشه ها باید تقسیم شود. تمامی تصمیم ها و تمرین ها باید از اطلاعات، واقعیت ها، استدلال و شواهد ـ و نه قدرت ـ صاحبان اقتدار یا مسئولیت ناشی شود و تعیین تمرین ها و تصمیم های حاکم باید بر این مبانی استوار باشد. همه تصمیم ها و تمرین ها باید بر اساس هدایت اطلاعات، واقعیات، دلیل ها و مدارک باشد، نه قدرت و عظمت و شخصیت.باید کارها وصف شود و بعد دولتمردان تصمیم بگیرند.
2- مدیر باید تهدید را حذف کند، تشویق را ادامه دهد و از خبرگی و تخصص فرا گرفته کارمند در کار استفاده کند. این خبرگی، همراه با بهترین پژوهش، باید پایه تمرین قرار گیرد. برای تشویق، مدیران باید زمانی را برای مطالعه، خواندن و بحث در مورد بهترین عمل به منظور مقایسه آنها در برابر آنچه که واقعا انجام می شود، فراهم آورند.
3- اصلاح و بهبود باید دغدغه ای باشد که کارمند در آن راستا بکوشد. این مسئله تنها زمانی اتفاق می افتد که مدیر هر کوششی را بر مبنای افزایش توانایی ها و کیفیت بهتر زندگی کارکنان، از راه تعلیم، اعتماد و احترام حرفه ای قرار گیرد. »
و حال می خواهیم خصوصیات مدیران مدارس سنّتی و خصوصیات مدیران مدارس مبتنی بر " مدیریت کیفی فراگیر "، را مورد بررسی قرار دهیم: 
« شکل های سنّتی رهبری مدارس، اغلب دارای ویژگی های زیر است:
     1-  مشکل گشایی سریع ـ اطمینان خاطر از این که کار روزمره مدرسهتا حد ممکن به شیوه ای رها از مشکل انجام شود...
    2- وجود این پیش فرض که تغییر کاری ناچیز و معمولی است و نباید بر کار بنیانی مدرسه چیرگی یابد و مدیران را به میزان زیادی درگیر سازد. ( کاری را که همواره انجام میدهیم، انجام ده و همانی را که همیشه به دست می آوردیم، به دست آور».
   3- برنامه ریزی پس از پیشامد و برای رخداد بعدی: پیش از نیل کامل در ادراک کامل مسائل و اقدام های ضروری که باید انجام شود، در انتظار رخ دادن رویدادی بودن.
   4- به حداکثر رساند خردورزی: وظیفه مدیریت: خردورزی، مشکل گشایی، مهارت های منطقی، کنار گذاری هیجان ها، خلاقیت و شور و اشتیاق را ایجاب می کند.
   5- حالت سلطه پذیری اکثریت: بگذارید مسئولان نگران تصورهای بزرگ باشند؛ کار ما تمرکز بر جزئیات است.
   6- پذیرش نظام: ما قربانیان تاریخیم و تصمیم ها جایی دیگر گرفته می شود. ما اندکی می توانیم در شکل دهی راهبردهایمان دخالت داشته باشیم.
رهبری مدیریت کیفی فراگیر به مجموعه بسیار متفاوتی از پیش فرض ها در خصوص مدیریت و کار مدیران نیازمند است:
    1- رهبری مدیریت کیفی فراگیر، مترصد تصور، تواناسازی، واخنیار دادن به کارکنان سازمان ـ و نه در اندیشه موقع و مقام ـ است.
    2- نقش مدیریت کیفی فراگیر، فعال کردن، مربیگری، هدایت، رایزنی، آموزش و مساعدت وحمایت از همکاران به گونه ای است که آنها روی بینشی مشارکتی ـ راهبرد ـ و مجموعه ای از نتایج مورد نظر تمرکز یابند.
    3- رهبران دور اندیش مدیریت کیفی فراگیر در میابند که اختیار دادن به نزدیکترین افراد به فرایند [معلمان و مربیان]، برای اداره فرایند هزینه/کارایی پذیرفتنی است.
    4- رهبران مدیریرت کیفی فراگیر، بر تصور کامل تمکز دارند و آن را سرلوحه تفکر افراد قرار  می دهند.
    5- رهبران مدیریت کیفی فراگیر، همچنین در جستجوی چیزهای کوچکند که بتواند تفاوتی حیاتی را ایجاد نماید.
    6- رهبران مدیریت کیفی فراگیر، عقیده دارند که چالش و شادمانی باید شانه به شانه پیش رود و خنده نقشی التیام بخش دارد. »


( این تحقیق در اداره آموزش و پرورش کدکن تدوین و ارائه شده است و هرگونه استفاده منوط به اجازه از صاحب وبلاگ تربیت برتر است.)


نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  10:39 عصر  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

تحول در نظام اداری آموزش و پرورش شامل سازمان و ادارات مناطق :

باید توجه داشت که تحول در آموزش و پرورش _که در گفته های مقام معظّم رهبری به صراحت به آن اشاره می شود _ نیازمند وقت گذاشتن زیاد و از همه مهم تر اجرایی و عملی شدن سند چشم انداز و نتایج پژوهش ها است. در این راه باید سیاست ها و اعمال غلط شناسایی شوند و بلافاصله پس از برچیده شدن آنها سیاست ها و اعمال جدید جایگزین شوند و همه کارکنان آموزش و پرورش باید با عشق به کارشان زمینه تحول را فراهم سازند و از اختلاف و لجبازی به شدت دوری کنند، همان طور که خداوند در قرآن همه مسلمین را به اتحاد می خواند.

در این قسمت به نقاط قوت، مسائل و مشکلات موجود در نظام اداری آموزش و پرورش، که تأثیر زیادی بر عملکرد مدارس دارد می پردازیم و در نهایت به تشریح بخشی از نظریه " آموزش و پرورش کیفی فراگیر " می پردازیم.

یکی از نقاط قوتی که در اداری آموزش و پرورش وجود دارد، طرح معلم پژوهنده است. این طرح به صورتی کاملا هوشمندانه ای اطلاعات معلم را به روز می کند و در افزایش مهارت های حرفه ای به او کمک می کند، علاوه بر این با اجرای طرح مشکلی از مشکلات مدرسه و دانش آموزان حل می شود. نکته ای که باید در روند اجرایی این طرح مورد توجه باشد این است که باید نسبت به آگاهی و توجیه معلمان تلاشی وافر شود و با در دسترس گذاشتن منابع و کتب لازم به افزایش کیفیت آموزش و پرورش کمک شود؛ از مسئولین ادارات نیز انتظار می رود همت خود را در فراگیر کردن این طرح مصروف دارند و اجازه ندهند تمام جریان به یک بخشنامه خلاصه شود.

از ضعف های موجود در نظام اداری آموزش و پرورش که در سایر ادارات نیز دیده می شود، ظاهر گرا بودن است با این توضیح که هر کاری انجام می شود تا ظاهر قضایا حفظ شود ولی وقتی باطن و عمق اعمال صورت گرفته را بررسی می کنیم در چندی از موارد، متوجه می شویم که اقداماتی به صورت سطحی انجام شده و نتیجه ای در بر نداشته اند. این اعمال کیفیت ( همان چیزی که مقام معظّم رهبری بر ارتقای آن تأکید دارند.) را به شدت کاهش می دهند و خسارات زیادی بر بدنه آموزش و پرورش وارد می کنند.

باعث تعجب است، زمانی که می بینیم ( با وجود آمارهای دقیقی که هر ساله از تعداد دانش آموزان به عمل می آید.) در برخی از روستاها مدارس راهنمایی را با بودجه هایی کلان درست می کنند ولی بعد از 2 یا 3 سال فعالیت، به دلیل کمی تعداد دانش آموزان، منحل میشوند و برای جمع آوری آنها در یک مرکز شبانه روزی، دوباره بودجه کلان دیگری صرف می شود، به همین سادگی!!! اگر از آمارهای موجود به صورت کاربردی استفاده می شد این اتفاق نمی افتاد و بودجه های کلانی که در این راه به هدر رفت، حداقل به مدارس مستضعف منطقه داده می شد تا وضع وسایل آموزشی و پرورشی و سایر امکانات لازم را ارتقا و گسترش دهند و این یعنی افزایش کیفیت و ایجاد عدالت آموزشی.

و این گونه آموزش و پرورش کشور ما از بی توجهی به آمارهای موجود صدمات زیادی را متحمل شده است. باید بدانیم که پیشرفت، نیازمند پافشاری بر پیگیری مشکلات و ثابت قدم بودن در گرد آوری داده هایی خلاصه می شود که ابعاد مشکل را نشان می دهد. جیم لئونارد، مشاور آماری که سال ها با مدارس و صنایع همکاری دارد، می گوید: این کار [پیشرفت] جون متمرکز کردن اعداد بر یک مسأله است. و این را از یاد نبریم که بی دقتی، دشمن پیشرفت است.

« اگر می خواهیم سازمان های هدفمند و مبتنی بر اطلاعات داشته باشیم، افراد باید وقت اندیشه و کار کردن با یکدیگر را داشته باشند. در پنجمین رشته (1990) "پیتر سنج" به این موضوع اشاره می کند که، « گروهی که بزرگی و عظمت یافته است با چنین بزرگی آغاز ننموده،بلکه آموخته است تا نتایج فوق العاده را به وجود آورد.» او همچنین بر این نکته پای می فشارد که نه تنها کارکنان باید زمان کافی برای گفت و گو در اختیار داشته باشند، بلکه باید نهادهایی وجود داشته باشد که حتی گسترده ترین اندیشه ها جدی گرفته شود و اختلاف ها تحمل شود و داوری پایدار گردد. او میان گفت و گو ( که مجادله را به تعویق می اندازد) و عدم توافق و بحث ( جایی که عدم توافق ضروری است، زیرا که تصمیم هایی اتخاذ شود) فرق می گذارد. او در این مورد، ایجاد نوعی توازن را میان دو مقوله یاد شده پیشنهاد می کند. برای شکل گرفتن آنچه که او "سازمان یادگیری" مینامد، لازم می داند تلاشی عمده برای پدید آمدن فرصت هایی برای ملاقات و گفت و گوی آموزگاران و مدیران با یکدیگر – در محیطی آموزشی نه تهدید آمیز- یا به گفته دمینگ برای ترس زدایی، به وجود آید. چنین همکاری و کار مشترکی می تواند بهترین حاصل را برای هر شخص [و سازمان مربوطه] به بار آورد.»

کلید حل تمام مشکلات موجود این است که به نظرات،انتقادات و پیشنهادات معلمین توجه شود و از آنها برای تحول در آموزش و پرورش استفاده شود و از آنها برای تحول مطلوب در آموزش و پرورش استفاده شود.( هیچ کس نمی تواند بدون رو در رو شدن با مشکلات دانش آموزان، معلمین و مدارس پیشنهاد و راهکار درستی برای تحوّل در آموزش و پرورش ارائه دهد.)

مسئله بعد پاداش ها و امتیازاتی است که به کارکنان آموزش و پرورش داده می شود، « پاداش ها باید بر اساس اعتقاد درست به سعی و تلاش و پیشرفت، و نه صرفا بر مبنای نتایج به دست آمده، استوار باشد. پاداش گروهی و نه فردی، خردمندانه تر است. پاداش های پولی به گونه ای محسوس می تواند موجب حرکت جهش وار به سوی سعی و تلاش مضاعف است. اما اگر طبقه بندی کارکنان یا نتایج، موجب افزایش اختلاف میان آنان گردد، به گونه ای بالقوه موجب تضعیف روحیه آنان و حتی از میان بردن اشتیاق شان به سهیم شدن در عملکرد کامل و ماهرانه گردد؛ یعنی آنچه که برای نیل به پیشرفت و توسعه ای پایدار از اصول اساسی به شمار می رود. ما باید به دنبال رسیدن به تشکیلاتی باشیم که بیشتر بر نحوه خود ارزیابی کارکنان استوار باشد و هراس و ارعاب را پدید نیاورد. نظام یاد شده باید به گونه ای طرح ریزی و اجرا شود که موجب رواج خطر کردن و نوآوری گردد، تا وسوسه کارکنان به دست کاری نتایج حاصل از ثبت نتایج.

بیشترین شکایاتی که از معلمان در مورد ادارات و مدارس می شنویم عبارتند از : ارتباط ضعیف، فقدان مشورت و اتلاف وقت در نشست های کارکنان روش کاری اتخاذ شده برای تمام مشکلات معمولا یکسان است و تعداد کمی از افراد ( معمولا افرادی معیّن ) برای اکثریت صحبت می کنند.

ما نیاز داریم که گروه هایی مجزا متشکل از معلمان تمام مقاطع ایجاد کنیم و در مورد این گروه ها باید توجه داشت که « گروه های موفق، روش های مؤثر کاری دارند. این روش ها بنا به مشکل موجود و علایق و مهارت های افراد گروه متغیّر می باشد. این روش های کاری که اهمیتی برابر با نتایج دارد، آشکارا مورد بحث قرار می گیرد ( زیرا نتایج از فرایند بر می خیزد ) و به عنوان فرصت های گروه در نظر گرفته می شود تا فرا گیرند چگونه به بهترین نحو مدیریت کنند. اعضای گروه همیشه به تمام اطلاعات دسترسی کامل دارند، می دانند چه کسی چه کاری انجام می دهد و زمان انجام کار چه وقت است، آگاهند که چه منابعی برای آنان موجود است؛ و می دانند که چه موقع از گروه انتظار می رود با سایران کار کند و در مییابند که سایر گروه های سازمان چه کاری انجام می دهند و این که کار آنها چه تأثیری بر کار خودش دارد. گروه های موفق ... بر وقت نیز به طور مؤثری نظارت دارند. احتمال دارد این نکته ها بسیار ابتدایی و اصولی به نظر برسند، در عین حال جالب است که بدانیم بسیاری از مدارس بعضی یا تمام این کارها را بسیار ضعیف انجام میدهند. ... گروه برای موفقیت، به دانش و شایستگی های یکایک اعضای خود متّکی است. اگر قرار است گروه با گذشت زمان پیشرفت کند، باید افراد درون گروه را تشویق به شناسایی نیازهای شان برای پیشرفت کند.... گروه باید این توان را داشته باشد که به افراد کمک کند تا نیازهای شان را برای پیشرفت شناخته و ملزومات پیشرفت فردی و حرفه ای را تسهیل کند.... گروه های موفق خود را با سایر گروه ها پیوند می زنند، در اندیشه ها و علایق سهیم می شوند، روش های کاری را که مؤثر یافته اند مبادله کرده و پیوند های عملکردی متقابل را در زمان مناسب به وجود می آورند. گروه های درون یک سازمان وقت خود را صرف مبارزه با یکدیگر نمی کنند ــ این عمل استفاده ای مخرب از کار مایه و معمولا غیر سازنده است. به جای آن، آنها در جست و جوی مزایای موفقیت گروه از طریق روابط کاری مؤثر می باشند. »

ما نیاز داریم که مدیریت کیفی را در آموزش و پرورش به صورت فراگیر اجرا کنیم؛برای تحقق چنین مدیریتی با ید سه کیفیت نرم افزاری در ادارات ما ایجاد شود که به تشریح تک تک آنها می پردازیم: «نخستین نرم ( افزار ) در مطالعه مدیریت کیفی فراگیر، فرهنگ است... یک سازمان موفق برخوردار از مدیریت کیفی فراگیر (TQM) ، سازمانی است که سازمانی است که فرهنگی را با شرایط زیر اجرا کرده باشد:

1)      نوآوری و ابتکار در آن بسیار معتبر باشد.

2)     عملکرد و مشارکت، مقدم بر موقعیت و مقام باشد.

3)    رهبری تابع عمل و نه موقعیت و مقام باشد.

4)     پاداش ها بر مبنای فعالیت های گروه کاری داده شود.

5)     پیشرفت، یادگیری، و کار آموزی به عنوان شیوه های حیاتی پایداری و تقویت سازمان قلمداد میشود.

6)   اختیار در نیل به هدف های چالش آمیز که از طریق پیشرفت و موفقیت پیوسته حاصل می شود، فضایی را برای خود انگیزی ایجاد می کند.

 چنین فرهنگی نقش نظارت آنهایی را که در موقعیت های رهبری اند به حداقل، و صمیمیت بین کارکنان و مشتری [دانش آموزان و والدین] را به حداکثر می رساند.

دومین نرم ( افزار ) مدیریت کیفی فراگیر در TQM ، تعهد است.تعهد باعث خطر کردن ها در جهت رسیدن به هدف ها، و اطلاع رسانی منظم فرصت های موجود به دیگران با هدف پیشرفت و نوآوری است.

آخرین نرم ( افزار ) مدیریت کیفی فراگیر در TQM ، ارتباط است. یک سازمان موفق در مدیریت کیفی فراگیر ، سازمانی است که در آن ارتباط های درونی و مابین گروه های کاری، قوی ـ ساده ـ و اثر بخش است. چنین سازمانی به جای اتکا بر شایعات و مفروضات، بر حقایق و ادراک اصیل استوار است. ارتباطات به سهولت مابین حوزه های مختلف سازمان در جریان است. نباید در هنگام تدوین پیشنهادها و برقراری ارتباط ها و یا اصلاح و تحول ها به این که چه کسی به صدور مجوّز مبادرت و یا به انجام کار پرداخته است اهمیتی داده شود؛ بلکه مهم این باشد که این فعالیت برای اصلاح فرایند و یا کیفیت عملکرد است.

ما به صورت جدی نیازمند ارتباط بیشتر مدیریت و کارکنان هستیم و چه خوب می شد اگر مسئولین اداره در هر سال تحصیلی حداقل 2 بار از تمام مدارس تحت پوشش خود بازدید می کردند، نه با منظور بازرسی بلکه برای لمس و درک مشکلات و موفقیت ها از نزدیک و حل مشکلات و تشویق موفقیت ها با دیده ای باز .

و در نهایت باید به این نکته توجه کرد که در گذشته طبقات آموزش و پرورش بر اساس درجه اهمیت به این شرح بود: « 1- مدیران 2- معلمان 3- دانش آموزان »، ولی در زمان حال باید این ترتیب را تغییر داد و درجه اهمیت را این گونه نوشت: « 1- دانش آموزان 2- معلمان 3- مدیران». در این مورد هرگز نباید فراموش کرد که تمام کارهایی که در وزارت عظیم آموزش و پرورش انجام می شود به خاطر دانش آموزان است( می توان گفت دانش آموزان مشتریان آموزش و پرورش هستند.) و باید آنها را در بالاترین درجه اهمیت قرار داد.

( این تحقیق در اداره آموزش و پرورش کدکن تدوین و ارائه شده است و هرگونه استفاده منوط به اجازه از صاحب وبلاگ تربیت برتر است.)


نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  12:29 صبح  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

تحول در سایر  بخش های مرتبط با آموزش و پرورش:

و حال می خواهیم تأثیر عملکرد سایر بخش ها و ادارات را در بازدهی آموزش و پرورش بررسی کنیم. یکی از بخشهایی که ارتباط زیادی با آموزش و پرورش دارد، صدا و سیما است. میدانیم که دانش آموزان و والدین مقدار قابل توجهی از زمان خود را صرف دنبال کردن کردن برنامه های صدا و سیما می کنند. این یک موقعیت ایده آل را برای ایجاد فرهنگ مناسب در جهت اهداف آموزش و پرورش ایجاد می کند؛ صدا و سیما می تواند با پخش سریال ها، مستند ها و سایر برنامه های سودمند،علاوه بر جذب مخاطب، به افزایش اطلاعات و فرهنگ عمومی دانش آموزان و والدین کمک کنند. در این راستا صدا و سیما تحرک کمی داشته است. و بیشتر زمان برنامه ها به سخنرانی و بحث های خسته کننده تلف می شود و سریال هانیز مضمون و کیفیت علمی آموزشی و فرهنگی کمی دارند.

از تأثیر ژرف صدا و سیما میتوان به این اشاره کرد که هر گاه برنامه زیبایی پخش می شود، تا چند ماه شاهد این هستیم که دانش آموزان و حتی والدین، خود را به جای نقش های آن می گذارند و از آنها تقلید می کنند.

مسأله مهم دیگر که باید به آن اشاره شود، ارتباط صنعت و آموزش و پرورش است. این ارتباط در حالت ایده آل به این گونه تعریف می شود که مسئولین آموزش و پرورش با صنعتگران محلّی و ملّی هماهنگ شوند و جلساتی با حضور دانش آموزان و این صنعتگران تشکیل شود و به سؤالات مطروحه از سوی دانش آموزان پاسخ داده شود و با توضیحات ارائه شده از سوی صنعتگران، یک تصویر روشن از آینده ای روشن برای دانش آموزان ترسیم شود. دانش آموزان با دیدن بازاریان و بحث با آنها، انگیزه ای دوچندان برای مطالعه و پژوهش پیدا میکنند که این اتفاق می تواند ما را به اهداف و وظایف مان در قبال آینده سازان میهن اسلامی نزدیک کند.

مثالی از ارتباط مؤثر میان کار و کسب و مدرسه را می توان در برنامه آموزشی تگزاس مشاهده کرد: « در آغاز کلاس هشتم، رهبران بازار کار از مدارس بازدید می کنند و اهمیت تعلیم و تربیت را از طریق توصیف نوع شایستگی های لازم برای به دست آوردن شغل هایی پر درآمد به دانش آموزان گوشزد میکنند. آنان به این نکته اشاره می ورزند که اگر دانش آموزان تنها درس ها و دوره های بدرد نخور را بگیرند، در نهایت حداقل درآمد و دستمزد را کسب خواهند کرد. و سپس به دانش آموزان گفته می شود که اگر بتوانند دوره های پرچالش و کشمکش موفق شوند، بخش صنعت آنها را به عنوان " متخصصان دولتی " خواهد شناخت و از این رو در به دست آوردن شغل ها و حرفه ها اولویت خواهند داشت.»[1]

موضوع مهم دیگر وجود کتاب های کم برای مطالعه معلمان است. علاوه بر آن، همین کتاب های موجود نیز یا در دسترس معلمان نیستند و یا مطالب آنها به شدت تکراری است. واضح است اگر بخواهیم شاهد پیشرفت و تحولی چشمگیر در آموزش و پرورش شاهد باشیم باید آموزش ضمن خدمت معلمان را جدی بگیریم؛ یکی از راه های سریع، ارزان و کارآمد برای رسیدن به این هدف، تدوین کتاب هایی با مطالب کاربردی و غیر تکراری است، کتاب هایی که به مشکلات واقعی موجود در حرفه معلمی می پردازند. امروزه سطح فهم دانش آموزان بالا رفته است و سؤالات و انتظاراتی دارند که معلم بدون پشتوانه علمی نمی تواند به آنها پاسخگو باشد. در همین راستا من از چند دانش آموز خواستم که به طور منصفانه نقاط ضعف معلمان شان را بیان کنند؛ آنها به مواردی اشاره می کردند که کمتر معلمی به آنها توجه می کند، با این همه به این نتیجه می رسیم که مطالب تکراری و غیر کاربردی در کتب مرتبط، توانایی حل این مسائل را ندارند و یا نیاز به تجزیه و تحلیل زیاد نیاز دارند که معلمان به دلایلی کمتر به آن می پردازند. برای حل این مشکل می توان گفت مؤلفان باید با نظرسنجی و نیاز سنجی از دانش آموزان و معلمان، به مسائلی که در واقع وجود دارند و با آنها درگیر هستیم توجه کنند و در جهت حل این مسائل کتاب بنویسند.

متأسفانه کسانی که به ترجمه آثار خارج کشور می پردازند، به دنبال نسخه های به روز و جدید آن برای ترجمه نیستند، به گونه ای که منابع لاتین هر کتاب را بررسی کنیم شاهد این خواهیم بود که مطالب آنها مربوط به حداقل 15 سال پیش است. و این یعنی ما با ترجمه نکردن پژوهش ها و کتاب های به روز آنها، خود را از نتایج تحقیقات آنها محروم کرده ایم و می گوییم پیشرفت نمی کنیم.


1 - ، آموزش و پرورش کیفی فراگیر، مترجم: بختیار شعبان ورکی و دیگران، ( مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، 1381) ص. 96.

( این تحقیق در اداره آموزش و پرورش کدکن تدوین و ارائه شده است و هرگونه سوء استفاده منوط به اجازه از صاحب وبلاگ تربیت برتر است.)


نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  12:24 صبح  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

ضرورت تحول در دولت و وزارت آموزش و پرورش:

«مأموریت نظام آموزش و پرورش عبارت است از مجموعه اهداف (ویژگی های انسان مطلوب )و وظایف ( ناظر به تحقق شرایط و اقتضائات ، تأمین ابزارها ، وسائل و امکانات ) که باتحقق آن افراد آماده ایفای نقش های مفید فردی و اجتماعی در عرصه های توسعه  ملی و در تعامل با تحولات محیطی منطقه ای و جهانی  می گردند .»

با وجود این که وزارت آموزش و پرورش بزرگترین وزارت کشور است و نمی توان نقش کلیدی آن در پیشبرد اهداف بیست ساله را نادیده گرفت و دولت محترم نیز همواره سعی در ارتقای آن داشته است. ولی در مواردی طرح های ارائه و اجرا شده، باعث وارد آمدن ضربات جبران ناپذیری بر پیکره این وزارتخانه و از همه بیشتر بر دانش آموزان شده است.

یکی از این ضربات زمانی وارد شد و می شود که نقش مراکز تربیت معلم در تربیت نیروی کار آزموده و متعهد، کم رنگ شد و در مقابل ، نیروهای حق التدریس و پیمانی به صورت گسترده به کار گرفته شدند و به دلایلی همچون آشنا نبودن این افراد با روش تدریس و چگونگی برخورد با روحیه بچه ها و ناچیز بودن حقوق پرداختی به آنها، هیچ گونه تلاشی(و یا حداقل تلاش) در جهت آموزش فرزندان این مملکت انجام ندادند.( نباید از نظر دور داشت که افرادی استثنا نیز وجود دارند.)

و حالا که تجربه های زیادی در این مورد به دست آمده است، از دولت انتظار میرود که نقش مراکز تربیت معلم را پررنگ تر کند و به این ترتیب افرادی آموزش دیده، متخصص در امر تربیت دانش آموزان و دیندار وترد آموزش و پرورش کند؛ و این مسئله مهمی است که با اجرای آن می توان کیفیت، کارایی و بازدهی آموزش و پرورش را تضمین کنیم.

اگر ما بخواهیم به این گفته رهبر معظم انقلاب که « باید به مسئله ی پرورش و جریان پروش اهمیت داده شود؛ درکتاب درسی، در انتخاب معلم، در تربیت معلم، در خود سازماندهی و هر چه آموزش و پرورش بتواند از گسترش کمی پرهیز کند بهتر است؛ چون گسترش کمی آموزش و پرورش ، امروز در اولویت نیست؛ گسترش کیفی مهم است. نیاز ها بر آورده شود. آن مقداری که نیاز به معلم و مدرسه هست تأمین شود. درجه اول، گسترش کیفی باشد؛ بالا بردن ارتقاء رتبه معلمان از لحاظ آمادگی، تجربه، دانش، فرهنگ؛ این چیزهایی است که در آموزش و پرورش است.»عمل کنیم، ناگزیر باید روند به کارگیری نیروهای حق التدریس و پیمانی متوقف شود و تنها مرجع ورود معلمان به آموزش و پرورش، مراکز تربیت معلم باشد.

در نتایج مطالعات پرلز 2006 که در کشور ما انجام شده، آمده است که « در ایران 34 درصد دانش آموزان، معلمانی دارند که دوره متوسطه را به پایان رسانده اند.»[2]با توجه به این آمار و واقعیات موجود، باید هر چه زودتر برنامه هایی تدوین و اجرا شود که تحصیلات و اطلاعات تخصصی معلمان را بالا ببرد. روشن است که کیفیت کار یک معلم با تحصیلات بالاتر و دانش بیشتر، فراتر از یک معلم با تحصیلات کمتر است.

موردی دیگری که باید به آن توجه شود، حقوق فرهنگیان است که از چند جهت باید بررسی شود: اول این که وقتی دولت افرادی را به عنوان حق التدریس استخدام می کند، در چند سال اول خدمت، حقوق ناچیزی به آنها پرداخت می شود و این باعث ازبین رفتن و حتی به وجود نیامدن انگیزه تدریس در این افراد می شود. چنین افرادی پس از اینکه به طور رسمی استخدام می شوند، نیز بدون هیچ گونه انگیزه ای خدمت میکنند و تدریسی با کیفیت پایین ارائه میدهند. دوم این که در مواردی اندک، حقوق معلمان دیر پرداخت میشود و این خود باعث دل مشغولی معلم به مسائل مالی و بحران های ناشی از آن می شود، که ناخودآگاه از کیفیت تدریسش کاسته می شود.

امروزه به دلیل فراگیر شدن فرهنگ فرزند کمتر زندگی بهتر و دلایل اجتماعی دیگر، کلاس های چند پایه در کشور زیاد شده اند و نیاز به توجه ویژه به این کلاس ها و معلمان آن ها است، ولی برعکس در این مورد هیچ گونه اعتنایی نشده است، تا آن جایی که دکتر محرم آقازاده می گوید: « تدریس چند پایه درست مثل سایر بخش های دنیای در حال توسعه و توسعه یافته، از زمان شروع سیستم تحصیل همگانی رسمی وجود داشته است. هر چند کلاس های چندپایه برای مدت های مدید با ما همراه بوده اند، سیستم های آموزشی رسمی توجه کافی به چالش های محیط چندپایه نکرده اند، برای نمونه:

1-  اکثریت معلمانی که هم اکنون در کلاس های چندپایه تدریس می کنند آموزش خاصی برای تدریس این کلاس ها ندیده اند.

2-   توجه کمی به این مسئله در سیاست های آموزشی دولت می شود.

3-   حمایت ضمن خدمت جزئی، از معلمان چندپایه میشود یه اصلا حمایتی در کار نیست.

4-  مراکز تربیت معلم از [قرار دادن روش] تدریس چندپایه در برنامه های تربیت معلم خود چشم پوشی کرده اند. و به این ترتیب بیشتر معلمان چندپایه به حال خود واگذاشته شده اند.»[3]  به این ترتیب از مسئولان انتظار می رود در مورد کلاس های چندپایه- که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود- تصمیمات سازنده ای اتخاذ کنند تا ضمن بالا بردن کیفیت آموزش در این مدارس، حقی از دانش آموزان این مدارس ضایع نشود.

مسئله دیگر عدالت آموزشی است که رهبر معظم انقلاب نیز در موارد زیادی به آن اشاره و اهتمام داشته اند، ولی عملا شاهد هستیم که هیچ تلاشی در این زمینه، حداقل در مقام عمل نشده است. عدالت آموزشی یعنی این که همه مدارس ( همه دانش آموزان ) از امکانات یکسان برخوردار باشند( از لحاظ وسایل کمک آموزشی، از لحاظ امکانات پرورشی و تربیت بدنی و در نهایت از لحاظ بودجه های دریافتی ). برخی از مدارس سرشار از وسایل کمک آموزشی هستند وظرفیت استفاده از آن وسایل را ندارند، در صورتی که مدارسی در مناطق مستضعف، بهدنبال چنین وسایلی هستند و به دیت نمی آورند. و حالا این سؤال پیش می آید که چرا باید ما انتظار داشته باشیم که سطح درک و سطح آموزشی یک دانش آموز منطقه 1 با یک دانش آموز منطقه 3 یکسان باشد؟ آیا منصفانه است که کودکی در مناطق مستضعف (منطقه 3) متولد شود و علی رقم تحمل محرومیت های ناشی از تبعیض اجتماعی و اقتصادی ، شاهد این واقعیت باشد که آموزش و پرورش نیز کمترین امکانات آموزشی را در اختیارش می گذارد؟ چرا باید برخی از مدارس 30 میلیون تومان سرانه بگیرند در حالی که سایر مدارس حداکثر یک میلیون سرانه داشته باشند؟ به این سؤالات نمی توان پاسخ داد، و راهی جز ایجاد عدالت آموزشی در مدارس سطح کشور باقی نمی ماند؛ همان طور که مولایمان علی (ع) از عدالت سخن می گفتند و آن را به بهترین شکل عملی می کردند.

شبکه ملی مدارس طرحی جالب و تحولگرایانه است که متأسفانه به کندی اجرا می شود. امروزه که فن آوری اطلاعات حرف اول را می زند، نباید بگذاریم دانش آموزان ما از نعمت اینترنت و کاربردهای فن آوری اطلاعات بی بهره بمانند. وزارت می تواند با برنامه ریزی دقیق که قابلیت اجرا آن تضمین شده باشد و اطلاع رسانی به جامعه، این شبکه را فراگیر کند.

مشکل دیگری که به نظر می رسد در سطح وزارت نمود بیشتری دارد، این است که با ورود هر وزیر به این وزارتخانه ی عظیم و کلیدی، سیاست های جدیدی شروع به مطرح شدن می کنندو در راستای همین سیاست ها زیرساخت هایی به وجود می آیدو هنوز اجرایی نشده اند که وزیر بعدی از راه می رسد و سیاست های وزیر قبلی را نفی می کند؛ زیرساخت های به وجود آمده را نادیده می گیرد و شروع به ایجاد زیرساخت های جدید می کندو این نشان از انعطاف پذیری اندک نظنم اداری آموزش و پرورش ما دارد و البته حل این مشکل به قدرتی عظیم نیاز دارد و ناگذیر از آنجا رد می شویم.

[2] وزارت آموزش و پرورش، نشریه خبری- تحلیلی و آموزشی نگاه، شماره 407، مهرماه 1388، هفته سوم

[3] محرم آقازاده، (مترجم) خودآموز تدریس چندپایه، اثر:کنعان مکوسانا و ماری جویس کاپیسا، (تهران : انتشارات آییژ ، 1386) ، مقدمه

( این تحقیق در اداره آموزش و پرورش کدکن تدوین و ارائه شده است و هرگونه سوء استفاده منوط به اجازه از صاحب وبلاگ تربیت برتر است.)


نوشته شده در  شنبه 88/9/28ساعت  12:18 صبح  توسط محمدمهدی میرزائی 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مژده : تولد پایگاه توسعه فناوری اطلاعات مدرسه اول www.sch1.ir
استفاده از گروههای یادگیری همیار در کلاس:
برنامه معلم پژوهنده ؛ فرصت ها، تهدیدها :
دست آوردها و کاستی های برنامه معلم پژوهنده:
برنامه معلم پژوهنده
پژوهش عمل نگر
گزارش نویسی و نحوه ارائه گزارش:
الگویی دیگر در عملی پژوهش در عمل
گردآوری اطلاعات شواهد:
مراحل پژوهش در عمل
نه نکته یک چرخه بنیادی اقدام پژوهی
مراحل اقدام پژوهی
ویژگی های اساسی پژوهش در عمل
هدف از اقدام پژوهی ( طرح معلم پژوهنده ) چیست؟
اقدام پژوهی چیست
[همه عناوین(141)]